کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَرت و پورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پَرت و پورت
فرهنگ گنجواژه
بی ربط.
-
واژههای مشابه
-
پرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بعید، دنج، دورافتاده، دور ۲. بیمورد، ناآگاه، ناوارد ۳. رها، متروک ۴. چپه، واژگون ۵. بیمعنی، بیمورد، کشکی، لاطائل، مزخرف، مهمل ≠ نزدیک، وارد
-
پرت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) (عا.) 1 - بی معنی ، مزخرف . 2 - منحرف .
-
پرت
لغتنامه دهخدا
پرت . [ پ ِ ](اِخ ) شهری به استرالیا مرکز ناحیه ٔ استرالیای غربی دارای 204000 تن سکنه .
-
پرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: perte] port ضایعات مادۀ اولیه در جریان تولید.
-
پرت
دیکشنری فارسی به عربی
اقذف , الي وراء , انفرادي , عريض , من
-
پرت کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - دور انداختن . 2 - فکر کسی را منحرف کردن .
-
پرت کردن
لغتنامه دهخدا
پرت کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقوّت افکندن .- پرت کردن حواس کسی را ؛ حواس او را مختلط کردن .
-
پرت وپلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) partopalā = پرت 〈 پرتوپلا〈 پرتوپلا شدن: (مصدر لازم)۱. پراکنده شدن.۲. تارومار شدن.
-
پرت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتطم , اقذف , انتفاضة , انطلاق , خجول , رمية , علاقة موقتة
-
حواس پرت
دیکشنری فارسی به عربی
شارد الذهن
-
پِرت آویدن
لهجه و گویش بختیاری
pert âvidan پَرت شدن.
-
پِرت کِردن
لهجه و گویش بختیاری
pert kerdan پرت کردن، دور انداختن.
-
distractor
حواسپرتکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] محرکی که باعث انحراف از توجه به یک موضوع مشخص میشود