کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَخ ،پِخ،پِغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پخ
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِصت .) نوعی صدا برای ترساندن کسی .
-
پخ
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) چیز پهن و صاف که لبة آن گرد باشد و تیزی نداشته باشد.
-
پخ
لغتنامه دهخدا
پخ . [ ] (اِ) پالایش آب بود و ره آب را نیز گویند. (اوبهی ).
-
پخ
لغتنامه دهخدا
پخ . [ پ َ ] (اِ صوت ) پیشت ! لفظی که در ماوراءالنهر بدان گربه را رانند. آوازی که بدان گربه را بیرون کردن خواهند. کلمه ای است که سگ و گربه را بدان رانند. (برهان ). چخ : عدوی جاه ترا بخت چون نهاز شده است بپای خویش همی آردش سوی مسلخ کسی که گردن شیران ش...
-
پخ
لغتنامه دهخدا
پخ . [ پ ِ ] (اِ صوت ) پَخ . آوازی که بدان خرگوش و نوع او را رمانند. کلمه ای است که سگ و گربه را بدان برانند. (برهان ).- به او پخ کنند زهره اش می ترکد ؛ یعنی سخت ترسنده است .
-
پخ
لغتنامه دهخدا
پخ . [ پ ُ ] (اِ) بزبان خراسان براز را گویند یعنی سرگین آدمی و غیره ... و از لغات ترکی به ثبوت میرسد که لفظ ترکی است . (غیاث اللغات ).
-
پخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پخت› [قدیمی] pax ویژگی چیزی که لبۀ آن گرد باشد و تیزی نداشته باشد.
-
پخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] pex آهنگ یا لفظی که با آن حیوانی را رم بدهند.
-
پخ پخ
فرهنگ فارسی معین
(پَ پَ) (شب جم .) آفرین ! مرحبا!
-
پخ پخ
لغتنامه دهخدا
پخ پخ . [ پ َ پ َ ] (صوت ) پَه پَه . بَه بَه . خوش خوش . بَخ بَخ . آفرین . طوبی لک . مرحبا بک .
-
پخ پخ
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] paxpax بخبخ؛ پهپه؛ بهبه.
-
پَخْ پَخْ
لهجه و گویش گنابادی
pakhpakh در گویش گنابادی یعنی به هم ریخته ، نامرتب ، نامیزان ، بدون نظم ، آشفته
-
پخ پخ کردن
لغتنامه دهخدا
پخ پخ کردن . [ پ ِ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول اطفال ؛ بریدن چنانکه سر مرغ و گوسپند و جز آن را.
-
پخ پخ هاها
لهجه و گویش تهرانی
صدای نگهداشتن اسبها
-
flat wheel
چرخ پَـخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] چرخی که براثر قفل شدن در هنگام ترمز کردن و کشیده شدن بر روی ریل، بخشی از رویۀ آن ساییده باشد