کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَت پا فتِ پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پت
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) = بت : لعابی از کتیرا و نشاسته و مانند آن ، آهار، آش جامد.
-
پت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - پشم نرمی که از بن موی بز روید و آن را به شانه برآورند و از آن شال بافند؛ بز پشم ، بزوشم ، کرک ، کلک . 2 - کرک های ریز درهم تافتة سطح بشرة بعضی گیاهان ، کرک ها و الیاف نرم سطح بعضی اندام های گیاهی ؛ پرز، هر چیز نرم .
-
پت
لغتنامه دهخدا
پت . [ پ َ ] (اِ) آهار. آهار جولاهان . و آن چیزی باشد که در جامه مالند تا باریک شود و صیقل گیرد. (لغت نامه ٔ اسدی ). آهار که بر جامه دهند. و غالباً آن لعابی است از کتیرا یا نشاسته یا صمغ و یا لعاب خطمی و جز آن که جامه یا کاغذ و امثال آن بدان آغارند ت...
-
پت
لغتنامه دهخدا
پت . [ پ ِ ] (اِ)شب پره ای است که آنگاه که صورت کرم دارد پشم و امثال آن را خورد و تباه کند. بید. دیوچه . سوس . متّه . عثه . و رجوع به دیوچه شود.
-
پت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تِبِت، تِبِد› [قدیمی] pat ۱. پرز؛ کرک.۲. پشم نرمی که از بن موهای بز میروید و از آن شال و پارچههای لطیف میبافند؛ بزشم؛ بزوشم؛ بزوش؛ تَفتیک.۳. مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست میکنند و به پارچه میزنند تا سخت و براق شود؛ لعاب؛ آهار.
-
پت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] pet = بید۲
-
پُتْ
لهجه و گویش گنابادی
pot در گویش گنابادی یعنی صدا کردن چیزی هنگام برخورد با زمین یا چیز دیگر ، ترکیدن ، منفجر شدن
-
پِتَّ
لهجه و گویش گنابادی
petta در گویش گنابادی یعنی راز ، اسرار ، سِر ، کارهای بد و بدکاری ها
-
پِت
لهجه و گویش بختیاری
pet بینى.
-
پت
واژهنامه آزاد
پِت:پتک ، دسته سندان که برای خرد کردن اشیا از آن استفاده میشود.
-
پت
واژهنامه آزاد
دماغ
-
پت
واژهنامه آزاد
بینی
-
پت پت
فرهنگ فارسی معین
(پِ. پِ) (اِصت .) صدای فتیلة چراغ چون روغنش تمام شود یا در آن آب باشد.
-
پت پت
لغتنامه دهخدا
پت پت . [ پ ِ پ ِ ] (اِصوت ) حکایت صوت پیاپی فتیله ٔ چراغ گاه بآخر رسیدن روغن . جرِست چراغ و شمع میران . بانگ فتیله ٔ چراغ و شمع چون خاموش شدن خواهد. آواز فتیله ٔ چراغ چون روغن آمیخته به آب دارد یا روغن آن نزدیک به برسیدن است .- پت پت کردن (چراغ یاشم...
-
پت پت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] petpet ۱. صدای شعلۀ شمع یا چراغ هنگامی که رو به خاموشی است.۲. صدای موتور اتومبیل وقتی که بد کار کند.