کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَته دوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پَته دوزی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی هنر دستی که تکه های پارچه را روی پارچه می دوزند
-
واژههای مشابه
-
پته
واژگان مترادف و متضاد
۱. پروانه، جواز ۲. بلیط
-
پته
فرهنگ فارسی معین
(پَ تِ) ( اِ.) 1 - پروانة عبور، جواز. 2 - بندی که در جوی ها درست کنند تا آب را نگه دارد. 3 - کاغذ مقوایی یا مهرة فلزی که به جای پول به کار می رفته . ؛ ~ کسی را روی آب انداختن کنایه از راز کسی را فاش کردن ، رسوا کردن .
-
پته
لغتنامه دهخدا
پته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جواز. گذرنامه . بلیط. گذرنامه ٔ اسب و استر و اشتر و خر و الاغ و مال التجاره و جز آن . جواز مالداران که حاکی از ادای حق راهداری است . || بندگونه ای که جاجا در جویهای نشیب دار بندند که هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود.- پ...
-
پته
لغتنامه دهخدا
پته .[ پ َت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) نوعی از شمشیر راست باشد.
-
پته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بتک› [قدیمی] pate بلیت؛ ورقۀ جواز.
-
پته
لهجه و گویش تهرانی
اعلامیه بدهکار/ بستانکار، صورت اجناس، کوپن،جواز،مدرک،سابقه،کارت،سند
-
پته
لهجه و گویش تهرانی
راز ،سِر
-
تته پته
لغتنامه دهخدا
تته پته . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) تت و پت . لکنت . با کردن و افتادن مستعمل : تته پته کردن . تته پته افتادن . رجوع به تت و پت شود.
-
تِته پِته
لهجه و گویش تهرانی
لکنت:به () افتادن
-
پَته وپوته
فرهنگ گنجواژه
اسرار.()را به آب دادن.
-
تِته پِته
فرهنگ گنجواژه
لکنت.
-
تته پته افتادن
لغتنامه دهخدا
تته پته افتادن . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِاُ دَ ] (مص مرکب ) تته پته کردن . از نادانی یا ترس بیان مقصود را بخوبی نتوانستن . تت و پت کردن . رجوع به تت و پت و تته و پته و دیگر ترکیبهای آن دو شود.
-
تته پته کردن
لغتنامه دهخدا
تته پته کردن . [ ت ِ ت ِ پ ِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به تته پته افتادن . لکنت بیان . رجوع به ماده ٔ قبل شود.