کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوکآبسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
reef tufa
پوکآبسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] نوعی کلسیت الیافی و منشوری که مستقیماً از آب اَبَرسیرشده بر روی رسوبات داخلی یک تپۀ آبسنگی نهشته میشود
-
واژههای مشابه
-
tufa
پوکسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ رسوبی ناشی از تهنشینی کلسیمکربنات در اطراف چشمههای شور
-
پوک
واژگان مترادف و متضاد
پوچ، پوسیده، خالی، مجوف، میانتهی ≠ پر
-
پوک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) هر چیز تو خالی ، میان تهی .
-
پوک
لغتنامه دهخدا
پوک . (ص ) هر چیز متخلخل و سبک شده از اثر گذشتن زمان و پوسیدگی چنانکه چوبی ، یا بی مغز از میوه های خشک کرده مانندفندق و گردو و بادام و غیره ، و میان تهی چنانکه گردکانی یا پسته ای و امثال آن . کاواک . بی مغز. پود. پوده .پده . پوچ . پوش . میان کاواک . ...
-
پوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) puk ۱. پوچ؛ میانتهی؛ بیمغز.۲. پوده؛ پوسیده.۳. (اسم) پوشال؛ آتشگیره: ◻︎ گر برفکند گرم دم خویش به گوگرد / بی پوک ز گوگرد زبانه زند آتش (آغاجی: مجمعالفرس: پوک).
-
پوک
دیکشنری فارسی به عربی
جوف
-
پوک
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pük طاری: pük طامه ای: pük طرقی: pük کشه ای: pik نطنزی: pük
-
پوک
لهجه و گویش تهرانی
توخالی، پوچ
-
پوک
واژهنامه آزاد
گنده
-
آب سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābsang = آبزن
-
سنگ آب
لغتنامه دهخدا
سنگ آب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 5 هزارگزی شمال خاوری صالح آباد که دارای 119 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سنگ آب
لهجه و گویش تهرانی
واحد جریان آب برای قنات و کاریز رودخانه
-
osteoporotic
پوکاستخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] صفتی برای استخوان یا شخصی که دچار پوکی استخوان شده باشد