کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پوکه
/puke/
معنی
۱. (نظامی) غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلولۀ آن خالی شده باشد.
۲. هرچیز پوک: زغال پوکه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
husk, refuse, shell
-
جستوجوی دقیق
-
pumice, pumicite, pumice stone
پوکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← کف آتشفشانی
-
پوکه
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - غلاف فشنگ بی سرب و باروت ، فشنگ که مادة سوزنده ندارد. 2 - پوک . 3 - زغال پوک .
-
پوکه
لغتنامه دهخدا
پوکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) فشنگ که باروت وگلوله در آن ننهاده باشند. غلاف فشنگ بی سرب و باروت یا خالی شده از سرب و باروت پس از تیراندازی . فشن» که ماده ٔ سوزنده و گلوله ندارد. || پوک .- زغال پوکه ؛ زغال که یکبار آن را افروخته و کشته باشند. پوکه زغال ....
-
پوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) puke ۱. (نظامی) غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلولۀ آن خالی شده باشد.۲. هرچیز پوک: زغال پوکه.
-
واژههای مشابه
-
clinker
پوکۀ معدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] نوعی مصالح برای استفاده در زیراساس با حداکثر 50 میلیمتر ضخامت که خوب پخته و دانهبندی شده باشد
-
پوکه ویل
لغتنامه دهخدا
پوکه ویل . [ پ ُ ک ِ ] (اِخ ) (لورنت ) ادیب فرانسوی . مولد مرلرولت (اُرن ) [ 1770 - 1838 م . ].
-
پوکه فشنگ
دیکشنری فارسی به عربی
صدفة
-
جستوجو در متن
-
lightweight aggregate
مصالح دانهسبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مصالح دانهای با وزن مخصوص نسبتاً پایین مانند پوکۀ معدنی
-
volcanic foam, foam 2
کف آتشفشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ آتشفشانی شیشهای پرحفره با رنگ روشن که به علت سبکی در سطح آب شناور میشود متـ . پوکه pumice, pumicite, pumice stone
-
مرواری
لغتنامه دهخدا
مرواری . [ م ُرْ ] (اِ) مروارید، در تداول عامه . رجوع به مروارید شود.- مرواری پوکه ؛ مروارید بدل در تداول عامه . رجوع به مروارید بدل ذیل مروارید شود.
-
گلنگدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ لَ گَ دَ) [ تر. ] (اِمر.) شیئی فلزی در تفنگ و تیربارها که متصل به محفظة فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه وارد و یا پوکة فشنگ از محفظة انتهای آن خارج شود.
-
رُشُور
لهجه و گویش گنابادی
roshouwr روشور ، روشویه ، و آن ماده ای است که در گناباد از ترکیب مغز گوسفند و پوکَهْ (گرد سفیدی است که از نوعی سنگ معدنی پس از پخته شدن بدست می آید)مخلوط میکنند و از حاصل بدست آمده در حمام برای شستن خود همراه با کیسه استفاده میکنند.
-
گلنگدن
لغتنامه دهخدا
گلنگدن . [ گ َ ل َ گ ِ / گ َ دَ ] (ترکی ، اِ مرکب ) در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظه ٔ فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه رود و یا پوکه ٔ فشنگ از محفظه ٔ منتهای آن خارج شود.