کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پوپ
/pup/
معنی
۱. تاجی از پر که بر سر بعضی پرندگان میروید؛ کاکُل پرنده.
۲. شانهبهسر؛ هدهد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوپ
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِ.) تاج و کاکل پرندگان .
-
پوپ
لغتنامه دهخدا
پوپ . (اِ) رجوع به پوب شود.
-
پوپ
لغتنامه دهخدا
پوپ . [ پُپ ْ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای انگلیس . مولد وی لندن بسال 1688 و وفات 1744م . او در سن دوازده سالگی بشعر گفتن آغاز و شهرت عظیمی بدست کرد و از آثار قلمی خود کسب ثروت و سرمایه ٔ بزرگ گرد آورد و منظومه های غرّای بسیار سرود، هزلیاتی چند نیز د...
-
پوپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pup ۱. تاجی از پر که بر سر بعضی پرندگان میروید؛ کاکُل پرنده.۲. شانهبهسر؛ هدهد.
-
واژههای مشابه
-
پُوپ
لهجه و گویش بختیاری
pup 1. تاج سر مرغ و خروس؛ 2. پرهاى تاجمانند روى سر پرندگان.
-
الکساندر پوپ
لغتنامه دهخدا
الکساندر پوپ . [ اَ ل ِ پ ُ ] (اِخ ) رجوع به پوپ شود.
-
پوپ کووَه
لهجه و گویش بختیاری
pup kowa نام نوعى بیمارى کشنده ویژه مرغ و خروس که نشانه ظاهرى آن کبودى تاجک آنهاست.
-
کَل و پوپ هم پِریدن
لهجه و گویش بختیاری
kal-o pup-e ham peridan جنگیدن پرندگان با هم، به سر و کول هم پریدن، زد و خورد کردن.
-
واژههای همآوا
-
پُوپ
لهجه و گویش بختیاری
pup 1. تاج سر مرغ و خروس؛ 2. پرهاى تاجمانند روى سر پرندگان.
-
جستوجو در متن
-
پوپش
لغتنامه دهخدا
پوپش . [ پوپ َ ] (اِ) هدهد. (برهان قاطع). پوبش . شانه سر. پوپو. پوپک .
-
پوپشمن
لغتنامه دهخدا
پوپشمن . [ پوپ َ م َ ] (اِ) به لغت زند و پازند، خودی را گویند از آهن که روز جنگ بر سر گذارند. (برهان ).
-
یوب
لغتنامه دهخدا
یوب . (اِ) فرش و بساط زیبا و اصح آن بوب است . (آنندراج ) (انجمن آرا). فرش و بساط گرانمایه . (ناظم الاطباء). فرش و بساط گرانمایه را گویند و به این معنی به جای حرف اول باء هم آمده است . (از برهان ). به معنی بساط و فرش در فرهنگ میرزا و شعوری غلط و تصحیف...