کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پول پرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پول مون
لغتنامه دهخدا
پول مون . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) نام سفیری که فرهاد چهارم پادشاه اشکانی باسکندریه نزد آن تونیوس فرستاد. (ایران باستان ج 3 ص 2374).
-
پول دوست
لغتنامه دهخدا
پول دوست . (ص مرکب ) که بنقدینه عشق ورزد. || مجازاً زفت و بخیل .
-
پول دوستی
لغتنامه دهخدا
پول دوستی . (حامص مرکب ) حالت پول دوست . عمل پول دوست .
-
بی پول
لغتنامه دهخدا
بی پول . (ص مرکب ) تهیدست . بی چیز. که پول ندارد. || (ق مرکب ) مجانی . بلاعوض . رجوع به پول شود.
-
خرده پول
لغتنامه دهخدا
خرده پول . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پول ریز. پولی که قیمتش از واحد پول کمتر است . پول خرد.
-
پول دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] puldār آنکه پول بسیار دارد؛ ثروتمند.
-
پول ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] pulsāz ۱. آنکه از کار یا هنرش پول بسیار بهدست آید.۲. پولسازنده.
-
پول بیمه
دیکشنری فارسی به عربی
تامين
-
دخل پول
دیکشنری فارسی به عربی
حتي
-
پول خرد
دیکشنری فارسی به عربی
تغيير , نقد
-
خردکردن (پول)
دیکشنری فارسی به عربی
تغيير
-
پول شدنی
دیکشنری فارسی به عربی
سائل
-
پول چای
دیکشنری فارسی به عربی
راس
-
پول دادن
دیکشنری فارسی به عربی
دفع
-
کیسه پول
دیکشنری فارسی به عربی
محفظة