کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پولادچنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پولادچنگ
/pulādčang/
معنی
آنکه دست و پنجۀ سخت و نیرومند دارد؛ پولاددست؛ قویپنجه: ◻︎ پسوپیش ترکان طاووسرنگ / چپوراست شیران پولادچنگ (نظامی۵: ۹۵۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پولادچنگ
لغتنامه دهخدا
پولادچنگ . [ چ َ ] (ص مرکب ) که چنگی از پولاد دارد. که چنگی سخت قوی دارد. فولادین مخلب : پس و پیش ترکان طاووس رنگ چپ و راست شیران پولادچنگ . نظامی .چنان تیشه زد مرد پولادچنگ که آتش برون آمد از تاب سنگ . نظامی .ز بیم عقابان پولادچنگ نگردد کسی گرد آن خ...
-
پولادچنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pulādčang آنکه دست و پنجۀ سخت و نیرومند دارد؛ پولاددست؛ قویپنجه: ◻︎ پسوپیش ترکان طاووسرنگ / چپوراست شیران پولادچنگ (نظامی۵: ۹۵۵).
-
جستوجو در متن
-
پولادمخلب
لغتنامه دهخدا
پولادمخلب . [ م ِ ل َ ] (ص مرکب ) که مخلب و چنگال از پولاددارد. که مخلبی قوی دارد. پولادچنگ . فولادین چنگال .
-
طاوس رنگ
لغتنامه دهخدا
طاوس رنگ . [ وو رَ ] (ص مرکب ) هر رنگ که به طلائی زند. به رنگ طاوس . مطوّس : ز پستان آن گاوطاوس رنگ برافراختی چون دلاور پلنک . فردوسی .نشستنگه رود و می ساختندز بیگانه خرگه بپرداختندبدیبا زمین کرده طاوس رنگ ز دینار و دیبا چو پشت پلنگ . فردوسی .ز دیبا ...
-
خاره سنگ
لغتنامه دهخدا
خاره سنگ . [ رَ / رِ س َ ] (اِ مرکب ) سنگ خاره . سنگی که از جنس خاره باشد. صخره . صخره ٔ صّماء : تهمتن یکی خانه از خاره سنگ برآورده دید اندرآن جای تنگ . فردوسی .بکشتند چندان در آن خاره سنگ که از خون زمین گشت پشت پلنگ . فردوسی .بسوزد بر ایشان دل خاره ...
-
آسیب
لغتنامه دهخدا
آسیب . (اِ) زخم . کوب . ضرب : به آسیب پا و بزانو و دست همی مردم افکند چون پیل مست . عنصری . || صدمه . کوس . کوست . عیب و نقص یا شکستگی که از زخم و ضرب پیدا آید : همان گرد بررفت مانند دودز آسیب رخساره ٔ مه شخود. فردوسی .اندوهم از آن است که یک روز مفاج...
-
چنگ
لغتنامه دهخدا
چنگ . [ چ َ ] (اِ) نام سازیست مشهور . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). سازی است مشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. (آنندراج ) (انجمن آرا). نوعی از مزامیر است در غایت شهرت . (شرفنامه ٔ منیری ). صنج ؛ و آن بر دو قسم است یکی دو صف...
-
دریدن
لغتنامه دهخدا
دریدن . [ دَ دَ ] (مص ) لازم و متعدی هر دو آید، و بیش از همین یک مصدر برای فعل آن نیامده است ؛ لازم چون : جامه بدرید، دلو بدرید یعنی دریده و پاره شد، متعدی چون : نامه ٔ او بدرید یعنی پاره کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).الف - در معنی متعدی : پاره کردن . (...
-
طاوس
لغتنامه دهخدا
طاوس . [ وو ] (معرب ، اِ) طاووس . پرنده ای است معروف و آن را ابوالحسن ، وابوالوشی و صرّاخ ، و فلیسا، نیز نامند. پرنده ای است از پرندگان بلاد عجم ، تصغیر آن طویس است بعد از حذف زیادات . ج ، اطواس ، و طواویس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمال الدین دمیر...