کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوش چنگار غول یاخته ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
arm guard, bracer
دستپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] پوششی پلاستیکی یا چرمی برای محافظت از بخش داخلی ساعد در برابر سوختگی ناشی از رهش زه
-
chest guard, chest protector
سینهپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] پوششی که سینۀ کمانگیر را، در سوی نزدیکتر به کمان، میپوشاند تا از آسیب احتمالی جلوگیری کند
-
enrobed
شکلاتپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی فراوردۀ غذایی که با شکلات پوششدار شده است
-
aestivation 1/ estivation 1, prefloration
پوشآذین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] آرایش پوشش گل در غنچه
-
wearables
پوشافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] پایانهای چندرسانهای که بهصورت نوعی پوشاک به کار میرود و نسل آیندۀ افزارههای پایانهای به شمار میآید
-
aluminium foil
پوشبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ورقۀ نازک آلومینیمی که برای بستهبندی مواد غذایی و محافظت از اشیا به کار رود
-
flight envelope
پوشِ پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] منحنیهایی که تغییرات سرعت را نسبت به ارتفاع پرواز و سایر متغیرها در مسیرِ پرواز نمایش میدهد و محدودۀ کارایی هر هواگَرد را مشخص میسازد
-
carcinoma
پوشچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] یاختههایی پوششی که در نتیجۀ نورویش خوشخیم به وجود میآیند
-
carcinogenesis 1
پوشچنگارزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تولید پوشچنگار
-
enveloping
پوشدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] قابلیت تایر برای بلع (absorb) آن دسته از ناهمواریهای مسیر که کوچکتر از جاپای تایر هستند
-
paint
پوشرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی، قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پراکنهای از رنگدانه در محملی رزینی که پس از پوشانش سطح و خشک یا پخته شدن، فیلم (film) جامدی ایجاد میکند
-
dehusking
پوشزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] جدا کردن بلالپوش از بلال
-
capstone
پوشسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سنگی اغلب مسطح که معمولاً بهصورت افقی بر روی بالاترین بخش یک سازۀ سنگی مانند قوس و گور صندوقی و دالانگور و گور حجرهای قرار میگیرد
-
diathermal envelope
پوش گرماگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] سطحی که سامانۀ ترمودینامیکی در حال تعادلی را در بر میگیرد و گرما را از خود عبور میدهد
-
clearance envelope
پوش مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خط فرضی پیرامون فضای لازم برای عبور خطنورد بهطوریکه با دیوارۀ تونل برخورد نکند