کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوش رنگ مقاوم به گرما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پُوش
لهجه و گویش بختیاری
puš طبقه .
-
پوش،پر و پوش
لهجه و گویش تهرانی
پر ریز پرندگان
-
کله پوش
لغتنامه دهخدا
کله پوش . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) آنچه کله را بپوشد. آنچه سر را بپوشاند. || (اِ مرکب ) کلاه و پوشاک سر. (ناظم الاطباء) : بر سرّ جای طاقیه ام هست کله پوش تخفیفه راجنیبه ٔ دستار می کنم . نظام قاری .|| شب کلاه . (ناظم الاطباء). || کلاه چارگوشی ک...
-
گلیم پوش
لغتنامه دهخدا
گلیم پوش . [ گ ِ ] (نف مرکب ) کسی که جامه ٔ گلیم می پوشد. || مسکین و فقیر. (ناظم الاطباء).
-
گنه پوش
لغتنامه دهخدا
گنه پوش . [ گ ُ ن َه ْ ] (نف مرکب ) آنکه گناهان را بپوشد و ندیده بگیرد. گنه بخش . گنه بخشا.
-
کپنک پوش
لغتنامه دهخدا
کپنک پوش . [ ک َ پ َ ن َ ] (نف مرکب ) کپنک پوشنده . کپنک پوشک . آنکه کپنک پوشد. (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از مردم دون و الواط. (از آنندراج ) : کپنک پوشهای میدانی در کمین تواند می دانی .صفای اصفهانی (از آنندراج ).
-
overcoat
گرمپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی لباس گرم که نظامیان در فصل سرما بر روی لباسهای دیگر میپوشند و بالاتنه را میپوشاند
-
clitoral hood
فنجپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] حاشیهای از پوست که فنج را در حالت شلی و نرمی میپوشاند
-
imbricate
همپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگها یا ساختارهای دیگری که با یکدیگر همپوشانی دارند
-
vestiture, indumentum
کُرکپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سطحی پوشیده از انواع کرکهایی با طول و استحکام و شکل و تراکم و رنگهای متفاوت
-
perianth
گُلپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ کاسه و جام
-
earmuff
گوشپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی گوشبان که لالۀ گوش را بهطور کامل میپوشاند
-
نقاب پوش
لغتنامه دهخدا
نقاب پوش . [ ن ِ ] (نف مرکب )که نقاب بر رخ دارد. که صورتش ظاهر نیست . که روی بندو نقاب بر صورت زده است تا شناخته نشود. ماسک دار.
-
نی پوش
لغتنامه دهخدا
نی پوش . [ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) با نی پوشیده شده . اطاقی یا محوطه ای که سقف آن را با نی پوشیده باشند.- نی پوش کردن ؛ پوشانیدن سقفی با نی . (یادداشت مؤلف ).
-
سغری پوش
لغتنامه دهخدا
سغری پوش . [ س َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) که سغری پوشد. زین پوش . (آنندراج ).