کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشینهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
encapsulated
پوشینهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی ترکیبات غذایی خاصی که بهوسیلۀ موادی خوراکی همچون ژلاتین یا صمغهای گیاهی پوشانده شدهاند
-
واژههای مشابه
-
capsule 2
پوشینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] 1. غشا یا پوشش یا ساختار دیگری که بافت یا اندامی را در بر میگیرد 2. پوشش لعابمانندی معمولاً از جنس پلیساکارید که لایهای محافظ به دور برخی باکتریها میسازد * "پوشینه" مصوب فرهنگستان اول
-
پوشینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) 1 - سرپوش هر چیزی . 2 - کپسول ، غلاف ، کیسه .
-
پوشینه
لغتنامه دهخدا
پوشینه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سرپوش هر چیزی . (آنندراج ).
-
پوشینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pušine ۱. جامه.۲. پرده.۳. سرپوش چیزی.۴. غلاف.۵. کپسول.
-
پوشینه
دیکشنری فارسی به عربی
کبسولة
-
Bowman's capsule
پوشینۀ بومن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] پوشش یاختهای دولایه که تودهای از مویرگها را احاطه کرده است و کلافهای کلیه را به وجود میآورد
-
encapsulation
پوشینهدارسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روشی که در آن ترکیبات حساس مواد غذایی با مواد محافظ پوشانده میشوند
-
articular capsule, joint capsule
پوشینۀ مفصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ساختار دولایهای که مفصل زلالهای را در بر گرفته و از آن محافظت میکند
-
پوشینه ،پوشیه
لهجه و گویش تهرانی
روبنده زنان
-
دار
واژگان مترادف و متضاد
۱. صلابه، صلیب ۲. بیت، خانه، سرا، مقر، مکان، منزل ۳. چوب
-
timber 2
دار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درختهایی که میتوان از آنها الوار تولید کرد
-
دار
فرهنگ فارسی معین
و دسته (رُ دَ تِ) (اِمر.) (عا.) 1 - دسته ، گروه . 2 - اطرافیان شخص ، طرفداران .
-
دار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جایی که در آن سکونت کنند، سرای ، خانه .