کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشیده شده از درخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوشیده شده از درخت
دیکشنری فارسی به عربی
مشجر
-
واژههای مشابه
-
solvated
حلاّلپوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی یونی که تعداد معینی حلاّل مانند الکل در فضای همآرایی خود داشته باشد
-
empty battlefield
رزمگاه پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] میدان جنگ با ظاهر تغییریافته که در آن سربازان برای مقابله با قدرت تخریبی و انهدامی سلاحهای جدید، بهصورت پراکنده و در استتار مستقر میشوند
-
پنج پوشیده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (اِمر.) خمسة محتجبه است و آن پنج علم است : اول کیمیا، دوم لیمیا، سوم سیمیا، چهارم ریمیا، پنجم هیمیا.
-
روی پوشیده
لغتنامه دهخدا
روی پوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زن مستور. مخدره . (فرهنگ فارسی معین ).
-
موزه پوشیده
لغتنامه دهخدا
موزه پوشیده . [ زَ / زِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چکمه بپا و چکمه پوشیده . (ناظم الاطباء).
-
پنج پوشیده
لغتنامه دهخدا
پنج پوشیده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پارسی خمسه ٔ محتجبه است و آن پنج علم است ، اول کیمیا دوم لیمیا سوم سیمیا چهارم ریمیا پنجم هیمیا. (آنندراج ).
-
پنجه ٔ پوشیده
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ پوشیده . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کیمیا و لیمیا و هیمیا و سیمیا و ریمیا. خمسه ٔ محتجبه .
-
پوشیده بودن
لغتنامه دهخدا
پوشیده بودن . [ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) مستوربودن . مقابل برهنه بودن . || آشکارا نبودن . مخفی بودن : اما حال املاک ایشان ، حال آن بر ما پوشیده است ، و ندانیم که ... (تاریخ بیهقی ).
-
پوشیده خواستن
لغتنامه دهخدا
پوشیده خواستن . [ دَ / دِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) مخفی خواستن . نهانی طلب کردن ، استکتام . (تاج المصادر بیهقی ).
-
پوشیده گذاشتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گذاشتن . [ دَ/ دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نهان داشتن . مخفی گذاردن .
-
پوشیده گردانیدن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گردانیدن . [ دَ / دِ گ َ دِ ] (مص مرکب ) پوشیدن . مستور داشتن . نهان داشتن . مخفی گردانیدن : شیر خواست که بر دمنه حال هراس خویش پوشیده گرداند. (کلیله و دمنه ).
-
پوشیده گردیدن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گردیدن . [ دَ / دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) فرو گرفته شدن چیزی بچیزی . تستر. استتار. اکتمان . (منتهی الارب ).
-
پوشیده گفتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده گفتن . [ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ابهام . در سرّ گفتن . در خفا گفتن . نهانی گفتن .