کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشیده روی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوشیده روی
لغتنامه دهخدا
پوشیده روی . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پوشیده رو. روی پنهان کرده . نقاب دار. محجوب . روی نهفته . پوشیده رخ : بسان زنان مرد پوشیده روی همی رفت با جامه و رنگ و بوی . فردوسی .گرامی عروسان پوشیده روی بمادر نمایند رخ یا بشوی . نظامی .بیا ساقی آن بکر...
-
واژههای مشابه
-
covered smut
سیاهک پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سیاهک ناشی از اوستیلاگو هوردهای (Ustilago hordei) در جو که در آن دانههای سیاهکزده با غشای ظریف و شفافی احاطه شدهاند
-
solvated
حلاّلپوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی یونی که تعداد معینی حلاّل مانند الکل در فضای همآرایی خود داشته باشد
-
enciphered data
دادۀ پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادهای روشن که تبدیل به رمز شده باشد و معنای آن برای گیرندۀ غیرمُجاز قابل درک نباشد
-
empty battlefield
رزمگاه پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] میدان جنگ با ظاهر تغییریافته که در آن سربازان برای مقابله با قدرت تخریبی و انهدامی سلاحهای جدید، بهصورت پراکنده و در استتار مستقر میشوند
-
پنج پوشیده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (اِمر.) خمسة محتجبه است و آن پنج علم است : اول کیمیا، دوم لیمیا، سوم سیمیا، چهارم ریمیا، پنجم هیمیا.
-
جامه ٔ پوشیده
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ پوشیده . [ م َ / م ِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) جامه ٔ ملبوس . (بهار عجم ). لباس پوشیده شده . لباسی که در تن رفته باشد. جامه ٔ مستعمل : دوستان را جامه ٔ تجرید می بخشد خداشاه می بخشد بخاصان جامه ٔ پوشیده را.صائب اصفهانی .
-
موزه پوشیده
لغتنامه دهخدا
موزه پوشیده . [ زَ / زِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چکمه بپا و چکمه پوشیده . (ناظم الاطباء).
-
پنج پوشیده
لغتنامه دهخدا
پنج پوشیده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پارسی خمسه ٔ محتجبه است و آن پنج علم است ، اول کیمیا دوم لیمیا سوم سیمیا چهارم ریمیا پنجم هیمیا. (آنندراج ).
-
پنجه ٔ پوشیده
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ پوشیده . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کیمیا و لیمیا و هیمیا و سیمیا و ریمیا. خمسه ٔ محتجبه .
-
پوشیده بودن
لغتنامه دهخدا
پوشیده بودن . [ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) مستوربودن . مقابل برهنه بودن . || آشکارا نبودن . مخفی بودن : اما حال املاک ایشان ، حال آن بر ما پوشیده است ، و ندانیم که ... (تاریخ بیهقی ).
-
پوشیده خواستن
لغتنامه دهخدا
پوشیده خواستن . [ دَ / دِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) مخفی خواستن . نهانی طلب کردن ، استکتام . (تاج المصادر بیهقی ).
-
پوشیده داشتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده داشتن . [ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) ملبس کردن . مقابل برهنه داشتن . || نهفتن . پنهان داشتن . پنهان کردن . نهان کردن . مخفی داشتن . رمس . اِخفاء : بیاسای اکنون تو پوشیده داربدان تا نداند کس از روزگار. فردوسی .از آن کودکان نیز بسیارگفت همیداشت پو...
-
پوشیده شدن
لغتنامه دهخدا
پوشیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ملبس شدن . بتن کرده شدن . تغطی . تغشی . تستر. استتار. انتقاب . فرا گرفته شدن چیزی بچیزی . انخساف . انغمام . (تاج المصادر). اکتنان . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). تکنین . تطمس . انطماس . لیه . التطاط؛ پوشیده ...