کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشیدهخوانیشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
deciphered
پوشیدهخوانیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی آنچه که تحت فرایند پوشیدهخوانی قرارگرفته باشد متـ . واپوشیده
-
واژههای مشابه
-
deciphering
پوشیدهخوانی، واپوشیدهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← پوشیدهخوانی دادهها
-
data deciphering, deciphering
پوشیدهخوانی دادهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند تبدیل دادههای درهم و پوشیده به دادههای روشن متـ . پوشیدهخوانی، واپوشیدهسازی deciphering
-
پوشیده
واژگان مترادف و متضاد
۱. محجب، محجوب، مستور، ملبس ۲. راز، غیب، مستور، مستتر، مضمر، ملبس، ناآشکار ۳. کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم ۴. پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته ۵. مسقف ≠ آشکار
-
پوشیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص .) 1 - جامه به بر کرده . 2 - مستور، محجوب . 3 - پنهان ، نهفته .
-
پوشیده
لغتنامه دهخدا
پوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) بتن کرده . ملبس شده . مغطی . ملبس . بالباس . مقابل برهنه : و اندر این شهر [حران ، مستقر ملوک سودان ] مردان و زنان پوشیده اند و کودک تا ریش برآرد برهنه باشد. (حدود العالم ).زمین گاه پوشیده زو گه برهنه شجر زو گهی مفلس وگه ت...
-
پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) pušide ۱. نهفته؛ پنهان: ◻︎ درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲: ۳۱۲).۲. درپرده.۳. دربرشده.〈 پوشیده داشتن: (مصدر متعدی) پنهان داشتن؛ پنهان کردن؛ نهفتن.
-
پوشیده
دیکشنری فارسی به عربی
غامض , مغيم , منيع
-
پوشیده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pušnuwa طاری: püšida طامه ای: pušida طرقی: püšida / püšnâyi کشه ای: pušida نطنزی: pušida
-
خوانی
لغتنامه دهخدا
خوانی . [ خوا / خا ] (حامص ) عمل خواندن . (یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است .- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن .- ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن . لغز گفتن . مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن .
-
پوشیده شده از درخت
دیکشنری فارسی به عربی
مشجر
-
ازبوته پوشیده شده
دیکشنری فارسی به عربی
کثيف
-
شده
فرهنگ فارسی معین
(شَ دِّ یا دَُ) (اِ.) 1 - چندرشته نخ به هم پیچیده ک به یک اندازه آن ها را بریده باشند. 2 - ریشه و طره . 3 - رشته ای که دانه های گرانبها را بدان کشیده و به گردن یا جامه آویزند.
-
شده
فرهنگ فارسی معین
(شُ دِ یا دَ) (ص مف .) 1 - گشته ، گردیده . 2 - انجام یافته . 3 - رفته ، گذشته .