کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پوشیده
/pušide/
معنی
۱. نهفته؛ پنهان: ◻︎ درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲: ۳۱۲).
۲. درپرده.
۳. دربرشده.
〈 پوشیده داشتن: (مصدر متعدی) پنهان داشتن؛ پنهان کردن؛ نهفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. محجب، محجوب، مستور، ملبس
۲. راز، غیب، مستور، مستتر، مضمر، ملبس، ناآشکار
۳. کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم
۴. پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته
۵. مسقف ≠ آشکار
دیکشنری
covert, dubious, in , occult, veiled
-
جستوجوی دقیق
-
پوشیده
واژگان مترادف و متضاد
۱. محجب، محجوب، مستور، ملبس ۲. راز، غیب، مستور، مستتر، مضمر، ملبس، ناآشکار ۳. کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم ۴. پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته ۵. مسقف ≠ آشکار
-
پوشیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص .) 1 - جامه به بر کرده . 2 - مستور، محجوب . 3 - پنهان ، نهفته .
-
پوشیده
لغتنامه دهخدا
پوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) بتن کرده . ملبس شده . مغطی . ملبس . بالباس . مقابل برهنه : و اندر این شهر [حران ، مستقر ملوک سودان ] مردان و زنان پوشیده اند و کودک تا ریش برآرد برهنه باشد. (حدود العالم ).زمین گاه پوشیده زو گه برهنه شجر زو گهی مفلس وگه ت...
-
پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) pušide ۱. نهفته؛ پنهان: ◻︎ درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲: ۳۱۲).۲. درپرده.۳. دربرشده.〈 پوشیده داشتن: (مصدر متعدی) پنهان داشتن؛ پنهان کردن؛ نهفتن.
-
پوشیده
دیکشنری فارسی به عربی
غامض , مغيم , منيع
-
پوشیده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pušnuwa طاری: püšida طامه ای: pušida طرقی: püšida / püšnâyi کشه ای: pušida نطنزی: pušida
-
واژههای مشابه
-
covered smut
سیاهک پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سیاهک ناشی از اوستیلاگو هوردهای (Ustilago hordei) در جو که در آن دانههای سیاهکزده با غشای ظریف و شفافی احاطه شدهاند
-
solvated
حلاّلپوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی یونی که تعداد معینی حلاّل مانند الکل در فضای همآرایی خود داشته باشد
-
enciphered data
دادۀ پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادهای روشن که تبدیل به رمز شده باشد و معنای آن برای گیرندۀ غیرمُجاز قابل درک نباشد
-
empty battlefield
رزمگاه پوشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] میدان جنگ با ظاهر تغییریافته که در آن سربازان برای مقابله با قدرت تخریبی و انهدامی سلاحهای جدید، بهصورت پراکنده و در استتار مستقر میشوند
-
پنج پوشیده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (اِمر.) خمسة محتجبه است و آن پنج علم است : اول کیمیا، دوم لیمیا، سوم سیمیا، چهارم ریمیا، پنجم هیمیا.
-
جامه ٔ پوشیده
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ پوشیده . [ م َ / م ِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) جامه ٔ ملبوس . (بهار عجم ). لباس پوشیده شده . لباسی که در تن رفته باشد. جامه ٔ مستعمل : دوستان را جامه ٔ تجرید می بخشد خداشاه می بخشد بخاصان جامه ٔ پوشیده را.صائب اصفهانی .
-
روی پوشیده
لغتنامه دهخدا
روی پوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زن مستور. مخدره . (فرهنگ فارسی معین ).
-
موزه پوشیده
لغتنامه دهخدا
موزه پوشیده . [ زَ / زِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) چکمه بپا و چکمه پوشیده . (ناظم الاطباء).