کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جوراب پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
جورب
-
کفش پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
حذاء
-
صندل پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
صندل
-
چشم پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
اترک , احمل
-
جامه پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
عادة
-
پیراهن پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
قميص
-
لباس پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
لباس
-
جامه ٔ سرخ پوشیدن
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ سرخ پوشیدن . [ م َ / م ِ ی ِ س ُ دَ ] (مص مرکب ) در غضب آمدن . در عهد قدیم ملوک هنگام قهر و غضب جامه ٔ سرخ می پوشیدند. (بهار عجم ) : پرید رنگ من از رو چو گشت جانان سرخ حذر کنید چو پوشید جامه سلطان سرخ .واعظ قزوینی (از ارمغان آصفی ).
-
جامه ٔ مصحف پوشیدن
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ مصحف پوشیدن . [ م َ / م ِ ی ِ م ُ ح َ دَ ] (مص مرکب ) خود را بنظر مردم بتکلف صالح نمودن چه هر که از ذمائم برآمده و در محاسن اخلاق قدم میگذارد گویند اگر جامه ٔ مصحف بپوشد باورم نیست . و بعضی بمعنی قسم مصحف خوردن نوشته اند و این خطا است بلکه بدی...
-
جامه از مصحف پوشیدن
لغتنامه دهخدا
جامه از مصحف پوشیدن . [ م َ / م ِ اَ م ُ ح َ دَ ] (مص مرکب ) خود را بتکلف بنظر مردم صالح نمودن و بعضی بمعنی قسم خوردن نوشته اند، این خطاست بلکه بدین معنی مصحف خوردن است . (بهار عجم ) (از ارمغان آصفی ) : دور خط هم کس وفا باور از آن دلبر نکردجامه از مص...
-
پوست پلنگ پوشیدن
لغتنامه دهخدا
پوست پلنگ پوشیدن . [ ت ِ پ َ ل َدَ ] (مص مرکب ) جامه از پوست پلنگ به تن کردن . || (تعبیر مثلی ) سخت بدشمنی و معادات برخاستن : یا رسول اﷲ قریش بیکبار با تو پوست پلنگ پوشیده اند. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5، ص 102 س 11). محتمل است این جمله ترجمه ٔ تع...
-
پوست دیگر پوشیدن
لغتنامه دهخدا
پوست دیگر پوشیدن . [ ت ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از تغییرروش دادن . رفتار دیگر کردن : احمد حسن شمایان را نیک می شناسد، باید تا پوست دیگر پوشید و هر کس شغل خویش کند. (تاریخ بیهقی ). احمد حسن شمایان رانیک شناسد، بر آنجمله که تا اکنون بوده است فرا...
-
خرقه از دست - پوشیدن
لغتنامه دهخدا
خرقه از دست - پوشیدن . [ خ ِ ق َ / ق ِ اَ دَ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) مرید کسی یا پیری شدن . (از آنندراج ) : مشرب من خرقه از دست صدف پوشیدن است تیغ بر سر می خورم گوهر بدامان می دهم .صائب (از آنندراج ).
-
خرقه از- پوشیدن
لغتنامه دهخدا
خرقه از- پوشیدن . [ خ ِ ق َ / ق ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) مرید... شدن . (آنندراج ). از دست پیری خرقه پوشیدن و این در نزد صوفیان دلالت بر ورود بطریقه ای از طریقه های صوفیانه است .
-
جامه عمل بخود پوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
تحقق