کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشان 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
cowling
پوشان 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پوشش روی موتور یا سایر دستگاههای هواگَرد که معمولاً بهصورت صفحات لولاشده یا جداشدنی است
-
واژههای مشابه
-
dressing 1
پوشان 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] محلول یا مایعی که بر روی قالب یا ماهیچه (core) میمالند تا هم از آنها در برابر فلز مذاب محافظت کند و هم قطعۀ ریختگی با پوستهای صاف و تمیز از کار بیرون آید
-
خلعت پوشان
لغتنامه دهخدا
خلعت پوشان . [ خ ِ / خ َ ع َ ] (اِ مرکب ) رسم خلعت پوشی . (یادداشت بخط مؤلف ). || جایگاهی بیرون از شهر که حکام باید به آنجا آیند تا خلعتی که ازطرف امیر برای آنها فرستاده شده ، بپوشند. (یادداشت بخط مؤلف ). || مجلس سور و سروری که برای پوشیدن خلعت تشک...
-
خرقه پوشان
لغتنامه دهخدا
خرقه پوشان . [ خ ِ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) درویشان . صوفیان . (از ناظم الاطباء) : گفت این طایفه ٔ خرقه پوشان امثال حیوانند. (گلستان ).خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شدچون من اندرکوی وحدت لاف یکتایی زدم . سعدی (طیبات ).خدا را کم نشین با خرقه پوشان رخ ا...
-
سرخ پوشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرخجامگان› [قدیمی] sorxpušān = خرمدینان
-
overlaps, overlapping clones
همسانههای همپوشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← وَربستگان
-
overlap hybridization
دورگهسازی همپوشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← فامتَنپیمایی
-
جستوجو در متن
-
زافون
لغتنامه دهخدا
زافون . (اِخ ) ولایتی است بزرگ از شهرهای سودان همجوار بلاد ملثّمین ، نقاب پوشان در مغرب . (از معجم البلدان ). و رجوع به زافون (پادشاه ) شود.
-
contig mapping
نقشهنگاری وَربست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] 1. روشی برای تهیۀ نقشۀ فیزیکی وَربست 2. روشی برای تهیۀ نقشۀ فیزیکی ژنگان که در آن ابتدا دِنا را به قطعات همپوشان تقسیم و سپس آنها را همسانهسازی و توالییابی میکنند متـ . وَربستنگاری
-
صوامع
لغتنامه دهخدا
صوامع. [ص َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ صَوْمَعَة. عبادتخانه های ترسایان . (غیاث اللغات ) : و لولا دفع اﷲ الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع. (قرآن 40/22). چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان . (سندبادنامه ص 120).خرقه پوشان صوامع را دوتائی چاک شدچون من اندر ...
-
سیاه پوش
لغتنامه دهخدا
سیاه پوش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه جامه ٔ سیاه پوشد. || مجازاً، زنگی . حبشی : فلک از طالع خروشانش خوانده شاه سیاه پوشانش . نظامی . || سیاه رنگ : تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه . خاقانی .|| شب گرد. عسس . میربازار. می...
-
گلرنگ
لغتنامه دهخدا
گلرنگ . [ گ ُرَ ] (ص مرکب ) به رنگ گل . سرخ رنگ . سرخ : گلرنگ شود چو روی شویی همه جومشکین گردد چو مو فشانی همه کو. رودکی .دگرباره بیدار شد خفته مردبرآشفت و رخسار گلرنگ کرد. فردوسی .تا به یاقوت تنک رنگ بماند گل سرخ تا به بیجاده ٔ گلرنگ بماند گل نار. ف...
-
گیلی
لغتنامه دهخدا
گیلی . (ص نسبی ) گیلانی . از مردم سرزمین گیلان . منسوب به گیلان . (از برهان قاطع). از گیلان : همه مرزبانان زرین کمربلوچی و گیلی به زرین سپر. فردوسی .چو شب گیل شد در گلیم سیاه ورا زرد گیلی سپر گشت ماه . اسدی (گرشاسب نامه ص 223).به پیغمبر عرب یکسر مشرف...