کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوسیده چوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوسیده چوب
لغتنامه دهخدا
پوسیده چوب . [ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ظاهراً پاره ٔ چوبهای پوسیده است در زمینهای نمناک هند که مانند کرم شب تاب و کرم خاکی و امثال آن بشب روشنی دهد : چوپوسیده چوبی که در کنج باغ فروزنده باشد بشب چون چراغ .
-
واژههای مشابه
-
پوسیده شدن
لغتنامه دهخدا
پوسیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )پوسیدن . چریدن . (در تداول مردم قزوین ) : تازه رویم بمثل لاله ٔ نعمان بودکاه پوسیده شد آن لاله ٔ نعمانم . ناصرخسرو.نخر. (تاج المصادر بیهقی ). عفن . (دهار) (منتهی الارب ). عفونت . (منتهی الارب ). وهی . و رجوع ...
-
پوسیده گشتن
لغتنامه دهخدا
پوسیده گشتن . [ دَ / دِگ َ ت َ ] (مص مرکب ) پوسیدن . پوسیده شدن : چو پی سست و پوسیده گشت استخوان دگر قصه ٔ سخت روئی مخوان .نظامی .
-
پوسیده شدن
دیکشنری فارسی به عربی
غنائم
-
جستوجو در متن
-
پده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوده› [قدیمی] pode ۱. چوب پوسیده.۲. آتشگیره.
-
پرهازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parhāze ۱. چوب پوسیده.۲. آتشگیره.
-
پیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pife چوب پوسیده که بهجای آتشگیره به کار ببرند.
-
punks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانک ها، چوب پوسیده، اتش زنه، جوان ولگرد
-
punk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانک، چوب پوسیده، اتش زنه، جوان ولگرد، بی ارزش
-
پد
فرهنگ فارسی معین
(پُ) ( اِ.) = پود. پده : چوب پوسیده که آن را آتش گیره کنند، حراق .
-
پیفه
فرهنگ فارسی معین
(فِ) (اِ.) چوب پوسیده که به جای آتشگیره به کار ببرند؛ پد، پود.
-
پوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پود، پده› [قدیمی] pude ۱. کهنه و پوسیده.۲. چوب پوسیده.〈 پوده کردن: [قدیمی] تخمه کردن؛ فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم میشود.
-
postpipe
پودهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بقایای پوسیدۀ چوب یا الوار که در تیرچال به رنگی متمایز از خاک اطراف قابل تشخیص است