کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
corroded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوردن، پوسیده
-
پوسیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pusidegi حالت هرچیز پوسیده.
-
رمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رمَّة، جمع: رِمَم] [قدیمی] remme استخوان پوسیده.
-
نَّخِرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
پوسيده شده و متلاشي شده
-
رَمِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
استخوان پوسيده
-
رمیم
واژگان مترادف و متضاد
پوسیده، فرسوده، کهنه، له
-
پوده
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص .) کهنه ، پوسیده .
-
رمیم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) پوسیده .
-
شخش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) کهنه ، پوسیده .
-
خلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع خُلقان] [قدیمی] xalaq کهنه؛ پوسیده؛ مندرس.
-
شخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سخش› [قدیمی] šaxš کهنه؛ پوسیده؛ فرسوده.
-
رث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: رثّ، جمع: رِثاث] [قدیمی] ras[s] کهنه؛ پوسیده؛ فرسوده؛ مندرس.
-
رُفَاتاً
فرهنگ واژگان قرآن
شکسته و پوسيده هر چيزي را رفات ميگويند
-
پیفت
لهجه و گویش بختیاری
pift سبک، پوسیده، اسفنجى.
-
فرسودن
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) 1 - (مص ل .) ساییده شدن . 2 - کهنه و پوسیده شدن . 3 - (مص م .) ساییدن . 4 - کهنه و پوسیده کردن .