کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوز و برآمدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوز و برآمدگی
فرهنگ گنجواژه
برجستگی
-
واژههای مشابه
-
پوز خاوان
لغتنامه دهخدا
پوز خاوان . (اِخ ) ناحیتی بجنوب تایمنی در افغانستان .
-
پوز سفید
لغتنامه دهخدا
پوز سفید. [ س ِ ](اِخ ) دهی از دهستان عباداللهی بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختری هندیجان . سر راه فرعی اتومبیل رو هندیجان بساحل خلیج فارس . دارای پنجاه تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
خوش پوز
لغتنامه دهخدا
خوش پوز. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) جانوری که پوزه ٔ زیبا دارد. خوش پوزه . با پوزه ٔ خوب . با پوزه ٔ نیکو. نیکوپوزه : از پی صید آهوی خوشپوزچشمها پر ز سرمه کرده چو یوز.سنائی .
-
پوز بَن
لهجه و گویش بختیاری
puz-ban پوزهبند، تور نخى با سوراخهاى درشت که هنگام خرمنکوبى به پوزه گاو بندند.
-
بَد پوز
لهجه و گویش تهرانی
بد قیافه،بد اخلاق
-
پوز تر کردن
لغتنامه دهخدا
پوز تر کردن . [ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) دهان تر کردن . لب تر کردن : ترک این شرب ار بگوئی یک دو روزتر کنی اندر شراب خلد پوز.مولوی .