کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوز خاوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوز خاوان
لغتنامه دهخدا
پوز خاوان . (اِخ ) ناحیتی بجنوب تایمنی در افغانستان .
-
واژههای مشابه
-
اردک پوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (زیستشناسی) 'ordakpuz حیوانی شناگر، تخمگذار، پستاندار، و بومی استرالیا با بدنی پوشیده از مو و منقاری شبیه اردک که نوزادش پس از بیرون آمدن از تخم از پستان مادر شیر میخورد؛ ارنیترنک.
-
اردک پوز
لغتنامه دهخدا
اردک پوز. [ اُ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی از پستانداران مونوترم است که جثه اش باندازه ٔ یک خرگوش است و فکّینش بشکل منقار اردک است . در استرالیا و تاسمانی زندگی می کند.
-
پوز سفید
لغتنامه دهخدا
پوز سفید. [ س ِ ](اِخ ) دهی از دهستان عباداللهی بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختری هندیجان . سر راه فرعی اتومبیل رو هندیجان بساحل خلیج فارس . دارای پنجاه تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
چاه پوز
لغتنامه دهخدا
چاه پوز. (اِ مرکب ) قلابی باشد که بدان چیزی که بچاه افتد برآرند. (برهان ) (آنندراج ). مؤلف برهان و صاحب آنندراج ذیل این لغت نویسند: «بجای بای فارسی یای حطی نیز آمده است و این اصح است چه یوز بمعنی تفحص و تجسس باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به چاهیوز...
-
خوش پوز
لغتنامه دهخدا
خوش پوز. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) جانوری که پوزه ٔ زیبا دارد. خوش پوزه . با پوزه ٔ خوب . با پوزه ٔ نیکو. نیکوپوزه : از پی صید آهوی خوشپوزچشمها پر ز سرمه کرده چو یوز.سنائی .
-
دِکُ پوز
لهجه و گویش گنابادی
dekopwz در گویش گنابادی یعنی سر و صورت ، چهره ، ریخت و قواره ، شکل ظاهری
-
پوز بَن
لهجه و گویش بختیاری
puz-ban پوزهبند، تور نخى با سوراخهاى درشت که هنگام خرمنکوبى به پوزه گاو بندند.
-
بَد پوز
لهجه و گویش تهرانی
بد قیافه،بد اخلاق
-
نُکُّ پوز
لهجه و گویش بختیاری
nokk-o-puz اخم و تخم.
-
پوز خند
واژهنامه آزاد
پوزخنده، لبخند تمسخر و استهزا.
-
Addax nasomaculatus
غزال-گاو لکپوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که رنگ کفلها و پاها و شکم و دور لبهایش روشنتر از سایر قسمتهاست و هر دو جنس آن شاخ دارند
-
پک و پوز
فرهنگ فارسی معین
(پَ کُ پُ) (اِمر.) (عا.) 1 - ریخت ، شکل ، هیأت ظاهری ، وجنات (زشت )، بد پک وپوز. 2 - دهان و اطراف آن .
-
دک و پوز
فرهنگ فارسی معین
(دَ کُ پُ) (اِمر.) (عا.) سر و پوز، دک و دهان .