کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پور گشسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مقدم پور
واژهنامه آزاد
پسر جلو
-
علی پور
واژهنامه آزاد
نام خانوادگی به معنی پسر علی (علی به معنی صاحب شأن و بلندمرتبه).
-
پور سانت
واژهنامه آزاد
درصد
-
ابراهیم پور
واژهنامه آزاد
پسر ابراهیم.
-
ژان سان پور
لغتنامه دهخدا
ژان سان پور. [ سام ْ پُرْ ] (اِخ ) دوک دُبورگنی مولدبسال 1371 در دیژن پسر فیلیپ لوهاردی و نوه ٔ ژان لوبون مقتول در 1419 م .
-
افراسیاب پور پشنگ
لغتنامه دهخدا
افراسیاب پور پشنگ . [ اَ ب ِ رِ پ َ ش َ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . رجوع به افراسیاب در همین لغت نامه و حبیب السیر و فهرست آن شود.
-
پور دخت عمران
لغتنامه دهخدا
پور دخت عمران . [ رِ دُ ت ِ ع ِ ] (اِخ ) عیسی بن مریم : ای زنده شد بتو تن مردم مانا که تو پور دخت عمرانی . ناصرخسرو.رجوع به عیسی بن مریم شود.
-
پِرّ و پُور
لهجه و گویش تهرانی
صدای بال پرنده
-
پِرّ و پُور
فرهنگ گنجواژه
صدای بال پرندگان، پرواز.
-
جستوجو در متن
-
گشسب
لغتنامه دهخدا
گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران که پدربزرگ بهرام چوبین باشد. (ولف ) : چو استاد پیروز بر میمنه گشسب جهانجوی پیش بنه . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2340).ز بهرام بهرام پور گشسب سواری سرافراز پیچیده اسب .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص...
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن گشسب یکی از نجبای ایران (ولف ص 619). معاصر یزدگرد بزه گر : چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب دگر قارن گرد پور گشسب .(شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2097 س 7).
-
گشنسب
لغتنامه دهخدا
گشنسب . [ گ ُ ن َ ] (اِ) گشنسب و گشسب در جزو نام بسیاری از ایرانیان باستان آمده از آنجمله در افسانه های ملی «بانوگشسب » نام دختر رستم پور زال بشمار رفته ، آئین گشسب نام یکی از بزرگان ایرانی دربار هرمز و بقول طبری آذین گشسب سردار هرمز بود که به جنگ به...
-
بانو گشسب
لغتنامه دهخدا
بانو گشسب . [ گ ُش َ ] (اِخ ) نام دختر رستم زال باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ لغات شاهنامه ) (هفت قلزم ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرای ناصری ).نام دختر رستم زال و همسر گیو پسر گودرز است و پشنگ از وی تولد یافته است . گشسب مخفف گشنسپ است و گشنسپ مر...
-
گستهم
لغتنامه دهخدا
گستهم . [ گ ُ ت َ هََ / گ ُ ت َ ](اِخ ) پهلوان ایرانی ، دستور بهرام گور : چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب دگر قارن گرد پور گشسب . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2097).جهانجوی گستهم را پیش خواندز خاقان چین چند با او براند. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2...
-
جهاندن
لغتنامه دهخدا
جهاندن . [ ج َ دَ ] (مص ) جهانیدن . مصدر متعدی از جهیدن ، جستن . بجستن واداشتن . پرش دادن . به جست و خیز وادار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سکیزاندن : فرس بیرون جهاند از کل کونین علم زد بر سریرقاب قوسین . نظامی .اسب در میدان رسوایی جهانم مردواربیش از ...