کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پور عنقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پور قباد
لغتنامه دهخدا
پور قباد. [ رِ ق ُ ] (اِخ ) مراد انوشیروان شاهنشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان شود.
-
پور گشسب
لغتنامه دهخدا
پور گشسب . [ رِ گ ُ ش َ ] (اِخ ) مراد بهرام چوبینه است : اگر نیز بهرام پور گشسب بر آن خاک درگاه بگذارد اسب . فردوسی .رجوع ببهرام چوبینه شود.
-
پور مریم
لغتنامه دهخدا
پور مریم . [ رِ م َ ی َ ] (اِخ ) عیسی علیه السلام . رجوع به عیسی شود.
-
پور مغان
لغتنامه دهخدا
پور مغان . [ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغبچه . فرزند مغان : می که پیر مغان ز دست نهادجز بپور مغان نشاید داد.نظامی .
-
پور نوذر
لغتنامه دهخدا
پور نوذر. [ رِ ن ُ ذَ ] (اِخ ) طوس : منم پور نوذر جهان شهریارز تخم فریدون منم یادگار. فردوسی .رجوع به طوس شود.
-
پور هاجر
لغتنامه دهخدا
پور هاجر. [ رِ ج َ ] (اِخ ) اسماعیل پیغمبر (ع ) فرزند ابراهیم . رجوع به اسماعیل شود.
-
پور همای
لغتنامه دهخدا
پور همای . [ رِ هَُ ] (اِخ ) اسکندر مقدونی : نوشتند نامه به پور همای سپاهی بیاوردبیمر ز جای . فردوسی .رجوع به اسکندر شود. || داراب .
-
پور سام
لغتنامه دهخدا
پورسام . [ رِ ] (اِخ ) مراد زال است : که چون بودتان کار با پور سام بدیدن به است اربآواز و نام . فردوسی . || مراد رستم است : بخندید با رستم اسفندیارچنین گفت کای پور سام سوار.فردوسی .
-
پور صدف
لغتنامه دهخدا
پورصدف . [ رِ ص َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قرةالعین صدف . کنایه از درّ و گوهر باشد. (آنندراج ).
-
پور ملجم
لغتنامه دهخدا
پورملجم . [ رِ م ُ ج َ ] (اِخ ) ابن ملجم عبدالرحمان مرادی قاتل علی بن ابیطالب علیه السلام : در نام نگه مکن که فرق است از [در] زاده ٔعوف و پور ملجم . خاقانی .رجوع به عبدالرحمن بن ملجم شود.
-
پور ملخ
لغتنامه دهخدا
پورملخ . [ رِ م َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوره ٔ ملخ . تخم ملخ . دانه های چندی از ده تا بیست و پنج در کوزه مانندی کوچک به اندازه ٔ نصف انگشت کوچک دست عادی و آن دانه ها، تخم ملخ است که به پور ملخ مشهوراست . سرء. سرو. (منتهی الارب ). تخم غوغا. ت...
-
پهلوان پور
لغتنامه دهخدا
پهلوان پور. [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) پسر پهلوان .
-
تره پور
لغتنامه دهخدا
تره پور. [ رِ پ ُ ] (اِخ ) بلوکی است در ولایت دیپ که در ایالت سن ماریتیم فرانسه و بر کنار دریای مانش واقع شده است و 5400 تن سکنه دارد. و توقفگاه حمام دریایی است .
-
خره پور
لغتنامه دهخدا
خره پور. [ خ ُ رُه ْ ] (اِخ ) نام منشی شاپور دوم ساسانی است . این شخص بدست رومی ها اسیر شد و پس از مرگ ژولین امپراطور روم او با ژووین به یونان رفت و دین مسیحی انتخاب کرد، او را اله آزار نامیدند. او زبان یونانی آموخت و کارهای شاپور و ژولین را نوشت . ب...
-
پازام پور
واژهنامه آزاد
پازام به معنی دایۀ پاک یا مادر پاک است، و پازام پور یعنی فرزندِ مادرِ پاک. پازام پور نام فامیل بعضی از خانواده ها در خراسان است.