کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پورمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پورمند
/purmand/
معنی
صاحب پسر؛ پسردار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پورمند
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص .) پسردار، صاحب پسر.
-
پورمند
لغتنامه دهخدا
پورمند. [ م َ ] (ص مرکب ) صاحب پسر. (انجمن آرای ناصری ) (جهانگیری ). صاحب برهان گوید: صاحب فرزند و عیالمند را گویند. || (اِ) با ثانی مجهول نام گیاهی است خوشبو. (برهان ) (جهانگیری ).
-
پورمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] purmand صاحب پسر؛ پسردار.
-
جستوجو در متن
-
عیالمند
لغتنامه دهخدا
عیالمند. [ م َ ] (ص مرکب ) صاحب اهل و عیال بسیار و پورمند. (ناظم الاطباء). صاحب عیال و قبیله دار. (آنندراج ). عیالبار. عیالوار. معیل . عائله دار. صاحب عائله .
-
مند
لغتنامه دهخدا
مند. [ م َ ](پسوند) یعنی خداوند، با کلمه ٔ دیگر ترکیب کنند و تنها مستعمل نشده چون مستمند و دردمند و روزی مند و آزمند و آه مند. (فرهنگ رشیدی ). به معنی صاحب و خداوند باشد و بیشتر در آخر کلمات آید، همچو دولتمند؛ یعنی صاحب دولت و ارجمند؛ یعنی صاحب و خدا...