کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوده کباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پوده کباب
/pudekabāb/
معنی
کباب سیخی که با گوشت چرخکرده درست کنند؛ کباب کوبیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوده کباب
لغتنامه دهخدا
پوده کباب . [ دَ / دِ ک َ ] (اِ مرکب ) کبابی که از گوشت خوابانیده و تُرد و نرم کرده سازند؛ و در بعضی فرهنگها کبابی که گوشت آن نرم بکوبند و سپس بسیخ بریان کنند:دلم تنوره و عشق آتش و فراق تو داغ جگر معلق بریان و سل ّ پوده کباب .طیّان .
-
پوده کباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pudekabāb کباب سیخی که با گوشت چرخکرده درست کنند؛ کباب کوبیده.
-
واژههای مشابه
-
postpipe
پودهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بقایای پوسیدۀ چوب یا الوار که در تیرچال به رنگی متمایز از خاک اطراف قابل تشخیص است
-
peat bog
پودهخلاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] خلاشی که لایۀ زیرین آن پوشیده از پوده باشد
-
detritivory
پودهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تغذیه از بقایای موجودات زنده
-
saprophyte
پودهرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] گیاهی که بر بقایای مواد آلی درحالتجزیۀ سایر موجودات رشد میکند
-
saprophytic
پودهرُستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به موجود پودهرُست
-
peatland
پودهزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اراضی غنی از پوده
-
peat fire
حریق پوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حریق زمینی
-
پوده کردن
لغتنامه دهخدا
پوده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثقل کردن . تخمه کردن . (لغت محلی شوشتر). رودل کردن .
-
پوده نوئیه
لغتنامه دهخدا
پوده نوئیه . [ دَ ی ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 63 هزارگزی جنوب باختری بافت و دو هزارگزی جنوب راه فرعی خبر به دشت بر. کوهستانی و سردسیر. دارای 10 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
پوده نوئیه
لغتنامه دهخدا
پوده نوئیه . [ دَ ی ی ِ ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در دو هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. کنار راه مالرو ده دوست محمد به زابل . جلگه ،گرم ، معتدل ، دارای 348 تن سکنه است و آب آن از رود هیرمند می باشد. محصول آنجا غلات و لبنیات ...
-
روده پوده
لهجه و گویش تهرانی
کنه و بن
-
reef detritus, reef debris
پودۀ آبسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] واریزهای که از فرسایش آبسنگ به وجود میآید