کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پودهرُست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
thallophyte
ریسهرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] گیاهی که رشد آن ریسهای است و برگ یا محور مشخص در آن دیده نمیشود
-
exsolution
برونرَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرایندی که در آن یک محلول جامد همگن اولیه، بدون افزایش یا کاهش مواد، به دو یا تعداد بیشتری فاز بلورین مشخص تقسیم میشود
-
lithophyte
سنگرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که بر روی سطح سنگ رشد میکند
-
psammophyte
شنرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در شن یا خاکهای شنی رشد میکند
-
glycophyte
شیرینرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در محلول نمک با فشار اسمزی بالاتر از دو واحد رشد نمیکند
-
chomophyte
صخرهرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در درزها و شکاف کوهها و بین خردهسنگها میروید
-
pyrophyte
حریقرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] هر گونۀ گیاهی که برای بقا یا رشد با نوعی نظام حریق سازگار شده است
-
xerophyte, drought-enduring plant, drought-persistant plant
خشکیرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاه مقاوم به خشکی
-
geophyte
خاکرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در مرحلهای از رشد بر روی آن خاک میریزند و ممکن است در زیر خاک نیز محصول بدهد
-
رست کردن
لغتنامه دهخدا
رست کردن . [ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متبلور شدن . (یادداشت مؤلف ).- رست کردن شکر ؛ متبلور شدن آن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رست شدن و رس شدن شود. || محکم کردن . (یادداشت مؤلف ) : سر خنب کردیم در حال رست سر خود گرفتیم چالاک و چست .نزاری قهستانی (د...
-
سایه رست
لغتنامه دهخدا
سایه رست . [ ی َ / ی ِ رُ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ناز پرورده . (غیاث ). کسی که در ناز و نعمت بگذراند و گرم و سرد روزگار ندیده باشد. (آنندراج ) : اگر نوشته بکویش گذر کند شانی اسیر قامت آن سروسایه رُست شود. ملا شانی تکلو (از آنندراج ).|| مفت خوار و رای...
-
چوب رست
لغتنامه دهخدا
چوب رست . [ رُ ] (ن مف مرکب ) رسته بر چوب . رستنی هائی که بر روی چوب میرویند . (واژه های نو فرهنگستان ).
-
سایه رست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] sāyerost ۱. گیاهی که در زیر سایۀ درختان بروید و نمو کند؛ روییدۀ در سایه.۲. [مجاز] نازپرورده؛ به نازونعمت پرورشیافته.
-
hydrophyte, hygrophyte 1
آبرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در شرایط مرطوب یا در آب رشد میکند
-
بن رست
دیکشنری فارسی به عربی
راديکالي