کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پود
/pud/
معنی
۱. رشته؛ نخ.
۲. [مقابلِ تار] رشتهای که در پهنای پارچه بافته میشود: ◻︎ بیاموختشان رشتن و تافتن / به تار اندرون پود را بافتن (فردوسی: ۱/۴۲).
۳. (صفت) [قدیمی] = پوده
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pick, woof
-
جستوجوی دقیق
-
پود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نخ های افقی پارچه .
-
پود
لغتنامه دهخدا
پود. (اِ) رشته ای باشد که در پهنائی جامه بافته میشود، و تار بدرازی جامه . (برهان قاطع). ریسمانی که جولاهه بربسته بعرض در میان تار اندازد و قماش بافته شود. رشته و ریسمانی باشد که بعرض جامه آن را میاندازند به هندی بانا گویند و تار و پود بمعنی تانا بانا...
-
پود
لغتنامه دهخدا
پود. (روسی ، اِ) پوت . وزنی از اوزان روسیه . رجوع به پوت شود.
-
پود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pud ۱. رشته؛ نخ.۲. [مقابلِ تار] رشتهای که در پهنای پارچه بافته میشود: ◻︎ بیاموختشان رشتن و تافتن / به تار اندرون پود را بافتن (فردوسی: ۱/۴۲).۳. (صفت) [قدیمی] = پوده
-
پود
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pud طاری: pud طامه ای: pud طرقی: püd کشه ای: pud نطنزی: pud
-
واژههای مشابه
-
پُودَ
لهجه و گویش گنابادی
poda در گویش گنابادی معنی توخالی ، تهی ، سبک مغز ، نادان و سفیه هم میدهد.
-
پود گوریتزا
لغتنامه دهخدا
پود گوریتزا. [ پُدْ گ ُ ] (اِخ ) شهری در قره طاغ در 24 هزارگزی شرقی چتینه و 35 هزارگزی شمال غربی اشکودره در ساحل نهر موراچه . در تپه ٔ فوقانی آن قلعه ای هست که به سوری محاط است و روی نهر موراچه پل بسیار متین و زیبائی قرار دارد موسوم به پل وزیر در زما...
-
تار و پود
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِمر.) 1 - تارهای طول و عرض پارچه . 2 - اساس و پایة هر چیز.
-
تار و پود
لغتنامه دهخدا
تار و پود. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تارهای طول و عرض جامه ، بهندی تانابانا گویند. (غیاث اللغات ). با لفظ رشتن و بستن و کاویدن مستعمل است . (آنندراج ). نخهای درازی و پهنای بافندگی . حامل و نابل : خلعتی کآن ز تار و پود وفاست درزیان ِ قَدَر ندوخته...
-
تار (در مقابل پود)
دیکشنری فارسی به عربی
اعوجاج
-
پود و تار
فرهنگ گنجواژه
نسوج.
-
تار و پود
فرهنگ گنجواژه
بافت.
-
واژههای همآوا
-
پُودَ
لهجه و گویش گنابادی
poda در گویش گنابادی معنی توخالی ، تهی ، سبک مغز ، نادان و سفیه هم میدهد.