کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
په وی یه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
په ریداس
لغتنامه دهخدا
په ریداس . [پ ِ ] (اِخ ) نام مردی که اسکندر مقدونی همراه رسولان سکائی مقیم آن طرف سیحون که بدربار او آمده بودند بسفارت نزد سکاها فرستاد. (ایران باستان ج 2 ص 1722).
-
په سستاس
لغتنامه دهخدا
په سستاس . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به په سست شود.
-
په سوس
لغتنامه دهخدا
په سوس . [ پ ِ ] (اِخ ) از شهرهای آسیای صغیر. داریوش کبیر آن را هنگام تسخیر مجدد یونیه و کاریه گشوده است . (ایران باستان ج 1 ص 651).
-
په کلااتیس
لغتنامه دهخدا
په کلااتیس . [ پ ِ ک ُ اُ ] (اِخ ) په سلاتیه . نام ناحیتی در حدود سند. (ایران باستان ج 2 ص 1766).
-
په پیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیهپیاز› [قدیمی] pehpiyāz نوعی اشکنه که با پیه یا روغن، آب، و پیاز درست کنند: ◻︎ ای دریغا گر بدی پیه و پیاز / پهپیازی کردمی گر نان بدی (مولوی: لغتنامه: پهپیاز).
-
کره په
واژهنامه آزاد
مه،ابرهای نزدیک به زمین
-
په کوچنی
واژهنامه آزاد
کجایی
-
زی په تیه
لغتنامه دهخدا
زی په تیه . [ پ ِ ی ِ ] (اِخ ) شهری در بی تی نیه . رجوع به زیپت و ماده ٔ قبل شود.
-
له و په شدن
لغتنامه دهخدا
له و په شدن . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده شدن . خرد و خاکشی شدن . سخت لِه شدن ، چنانکه گوشت کوفته در هاون .
-
له و په کردن
لغتنامه دهخدا
له و په کردن . [ ل ِ هَُپ ِه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده کردن . خرد و خاکشی کردن . سخت لِه کردن چنانکه گوشت کوفته در هاون .
-
په به پهلو درآمدن
لغتنامه دهخدا
په به پهلو درآمدن . [ پ ِه ْ ب ِ پ َ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) فربه شدن : صد جگر پاره شد ز هر سوئی تا درآمد پهی به پهلوئی .نظامی .
-
په تی ریس
لغتنامه دهخدا
په تی ریس . (اِخ ) نام مردی که در تقسیم مصر توسط اسکندر بدو ایالت ، والی یکی از دوایالت شد اما نپذیرفت . (ایران باستان ج 2 ص 1358).
-
په ای با
لغتنامه دهخدا
په ای با. [ پ ِ ] (اِخ ) نام کشور هلند. رجوع به هلند شود.
-
په پن اول
لغتنامه دهخدا
په پن اول . [ پ ِ پ َ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ )پسر لوئی دبونر، پادشاه «اکیتن » از 814 تا 838 م .
-
په پن دوم
لغتنامه دهخدا
په پن دوم . [ پ ِ پ َ ن ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پسر په پن اول .