کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهنۀ ایمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری نجف آباد کنار شوسه ٔ بیجار به سنندج . تپه ماهور، سردسیر، دارای 165 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری . صن...
-
پهنه باز
لغتنامه دهخدا
پهنه باز. [ پ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) که پهنه بازد. رجوع به پهنه شود : پهنه بازی و کمندافکنی و چوگان بازناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان .فرخی .
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان زنگوان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، واقع در 14 هزارگزی جنوب چرداول . کنار راه اتومبیل رو زنگوان . کوهستانی ، سردسیر، دارای 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ زنگوان ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات ...
-
پهنه در
لغتنامه دهخدا
پهنه در. [ پ َ ن َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فریم بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 4 هزارگزی باختر کهنه ده ، سر راه عمومی فریم به پل سفید. دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه . آب آن از نهر عروس داماد، محصول آنجا برنج و غلات ، شغل...
-
پهنه کلا
لغتنامه دهخدا
پهنه کلا. [ پ َ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ساری و 2 هزارگزی باختر راه عمومی ساری به دودانگه . کوهستان جنگلی ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی . دارای 1300 تن سکنه . آب آن از رود تجن و ...
-
پهنه ور
لغتنامه دهخدا
پهنه ور. [ پ َ ن َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل ، واقع در 15 هزار و پانصد گزی باختر بابل . دشت ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کازی . محصول آنجا برنج و کنف و صیفی و مختصر غلات و پنبه و نی...
-
گوی و پهنه
لغتنامه دهخدا
گوی وپهنه . [ ی ُ پ َ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوی و چوگان . رجوع به هریک از این دو کلمه شود.- گوی و پهنه بازی ؛ چوگان بازی . رجوع به پهنه شود.- گوی و پهنه باختن ؛ چوگان باختن . گوی و چوگان بازی کردن .
-
area source
منبع پهنهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] منابع آلودگی پرشمار در یک منطقه
-
extensive forestry
جنگلداری پهنهور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عملیات جنگلداری بر پایۀ کار کم و سرمایهگذاری نازل در واحد سطح
-
cross country flight, distance flight, cross country flying
پرواز پهنهگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پرواز به مقصد ازپیشتعیینشده که لزوماً با فرود در مقصد همراه نیست و ممکن است صرفاً برای تمرین نقشهخوانی و ناوبری صورت گیرد
-
closed-drainage area
پهنۀ زهکشی بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← زهکشی بسته
-
meizoseismal area
پهنۀ شدیدلرزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] گسترهای با تکان شدید زمینلرزه
-
stylistic area
پهنههای سبکشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموعهعرصههایی که از شیوههای تولید و تزیین همگون دستساختهها حکایت دارد
-
blue ice area
پهنۀ یخ آبیرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پهنههایی از صفحهیخ که در آن یخکاست سطحی یخ آبیرنگ را نمایان کرده است
-
ablation area
پهنۀ یخکاست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از یخسار یا حوضۀ برفی که در آن یخکاست بیش از انباشته شدن صورت میگیرد