کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهنه کلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهنه کلا
لغتنامه دهخدا
پهنه کلا. [ پ َ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ساری و 2 هزارگزی باختر راه عمومی ساری به دودانگه . کوهستان جنگلی ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی . دارای 1300 تن سکنه . آب آن از رود تجن و ...
-
واژههای مشابه
-
وارگ پهنه
لغتنامه دهخدا
وارگ پهنه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان موگوئی در بخش آخوره شهرستان فریدن که در 38 هزارگزی شمال غربی آخوره واقع شده است و دارای 66 تن سکنه میباشد. لهجه ٔ اهالی آن لری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
accumulation area
پهنۀ انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از یخسار که در آن انباشت یخ در طی یک سال بیش از کاست آن است
-
safe area, safety area, safe-action area, essential area, television safe action area
پهنۀ ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] بخشی از تصویر قابل مشاهده در نمایاب یا نمایشگر که در هنگام نمایش یا پخش تلویزیونی حذف نمیشود
-
cultural area,culture province,ethno-geographic area
پهنۀ فرهنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] عرصهای جغرافیایی، فارغ از مرزهای سیاسی، که در آن با گروه نسبتاً گستردهای از خصایص مشترک فرهنگی روبهرو باشیم
-
live area
پهنۀ مرئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] کل پهنۀ تصویری که در نمایاب دوربین فیلمبرداری یا تصویربرداری دیده میشود و محدودهای فراتر از پهنۀ ایمن یا صفحۀ تولید نهایی را در بر میگیرد
-
skyline road
پهنۀ هوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ناحیهای که محدودۀ آن برابر است با گسترۀ طولی و عرضی داربَرگاهِ یک سیمنقاله
-
پهنه باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) با پهنه بازی کردن .
-
پهنه باختن
لغتنامه دهخدا
پهنه باختن . [ پ َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) با نوعی چوگان که پهنه گویند بازی کردن . پهنه بازی کردن : نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان .فرخی .
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 34 هزارگزی شمال باختری همدان ، کنار شوسه ٔ همدان به سنندج . کوهستانی ، سردسیر، دارای 415 تن سکنه . آب آن از چشمه و چاه ، محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوبات ...
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری نجف آباد کنار شوسه ٔ بیجار به سنندج . تپه ماهور، سردسیر، دارای 165 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری . صن...
-
پهنه باز
لغتنامه دهخدا
پهنه باز. [ پ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) که پهنه بازد. رجوع به پهنه شود : پهنه بازی و کمندافکنی و چوگان بازناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان .فرخی .
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان زنگوان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، واقع در 14 هزارگزی جنوب چرداول . کنار راه اتومبیل رو زنگوان . کوهستانی ، سردسیر، دارای 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ زنگوان ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات ...
-
پهنه در
لغتنامه دهخدا
پهنه در. [ پ َ ن َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فریم بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 4 هزارگزی باختر کهنه ده ، سر راه عمومی فریم به پل سفید. دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه . آب آن از نهر عروس داماد، محصول آنجا برنج و غلات ، شغل...