کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پهند
/pahand/
معنی
۱. دام؛ تله: ◻︎ چون نهاد او پهند را نیکو / قید شد در پهند او آهو (رودکی: ۵۴۶).
۲. دامی که با آن جانوران را صید کنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
trap
-
جستوجوی دقیق
-
پهند
فرهنگ نامها
(تلفظ: pahnad) (در قدیم) دامی است که به آن آهو گیرند.
-
پهند
فرهنگ فارسی معین
(پَ هَ) (اِ.) دامی باشد که بدان آهو گیرند، تله .
-
پهند
لغتنامه دهخدا
پهند. [ پ َ هََ ] (اِ) دامی باشد که بدان آهو گیرند. (برهان ). تله : چون نهاد او پهند را نیکوقید شد در پهند او آهو.رودکی .
-
پهند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pahand ۱. دام؛ تله: ◻︎ چون نهاد او پهند را نیکو / قید شد در پهند او آهو (رودکی: ۵۴۶).۲. دامی که با آن جانوران را صید کنند.
-
جستوجو در متن
-
تله
واژگان مترادف و متضاد
بند، پهند، تور، جال، دام
-
آهو
لغتنامه دهخدا
آهو. (اِ) غزال . غزاله . ظبی . ظبیه . ابوالسفاح . فائر. ج ، فور : بباغ اندر کنون مردم نبرّد مجلس از مجلس براغ اندر کنون آهو نبرّد سیله از سیله . رودکی .چون نهاد او پَهَنْد را نیکوقید شد در پَهَنْد او آهو. رودکی .آهو از دام اندرون آواز دادپاسخ گرزه بد...
-
نیکو
لغتنامه دهخدا
نیکو. (ص ) پسندیده . حسن . خوب . خوش . خیر. مقابل بد و زشت : براین کار چون بگذرد روزگاراز او نام نیکو بود یادگار. فردوسی .به است از روی نیکو نام نیکوتو آن کن کت بود فرجام نیکو. فخرالدین اسعد.اگر هزار چنین بکنند من نام نیکوی خود زشت نکنم . (تاریخ بیهق...