کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهنخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهنخانه
لغتنامه دهخدا
پهنخانه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) عرض ٌ خلیه . کندوی عسل : شنیق چوبیست که بر آن قرصه ٔ شهد را بردارند و در پهنخانه ٔزنبور عسل آن را بر پا کنند و این وقتی باشد که زنبور اولاد و بچگان خود را شهد خوراند. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شنیق
لغتنامه دهخدا
شنیق . [ ش َ ] (ع اِ) چوبی است که بر آن قرصه ٔ شهد را بردارند و در پهنخانه ٔ زنبور عسل آن را برپا کنند و این وقتی باشد که زنبور اولاد و بچگان خود را شهد خوراند. || پسرخوانده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مشنوق . (اقرب الموارد).
-
خلیة
لغتنامه دهخدا
خلیة. [ خ َ لی ی َ ] (ع اِ) کشتی بزرگ . || کشتی که بدون راندن ملاحان روان باشد. || کشتی که تابع وی زورق خرد بود. || خانه ٔ زنبور که در وی عسل نهد. || خم مانندی از گل یا چوب درون تهی برای عسل نهادن زنبوران . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان ال...