کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهلو به پهلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهلو به پهلو
دیکشنری فارسی به عربی
تامين , سوية
-
واژههای مشابه
-
pneumonia
سینهپهلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] التهاب ریهها همراه با تراکم
-
جستوجو در متن
-
side by side
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنار کنار، پهلو به پهلو
-
abreast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقابلا، پهلو به پهلو
-
nip and tuck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رقابت شانه به شانه، پهلو به پهلو
-
سوية
دیکشنری عربی به فارسی
برابر , پهلو به پهلو , با , باهم , بايکديگر , متفقا , با همديگر , بضميمه , باضافه
-
تململ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamalmol ۱. بیتابی کردن.۲. از پهلو به پهلو غلتیدن از بیماری یا شدت اندوه.
-
برزدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - پهلو به پهلو زدن . 2 - برابری و همسری کردن .
-
پهلوار
لغتنامه دهخدا
پهلوار. [ پ َ ] (ص ) مانند پهلو. چون پهلو از دلیری و شجاعت . کلمه در شاهنامه آمده و ممکن است مصحف پیلوار باشد. رجوع به پیلوار شود.
-
متقرع
لغتنامه دهخدا
متقرع . [ م ُ ت َ ق َرْ رِ ] (ع ص )برگردنده از پهلو به پهلو. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که از این پهلو به آن پهلو می گردد وقتی که دراز کشیده باشد. (ناظم الاطباء).
-
کوادریگا
لغتنامه دهخدا
کوادریگا. (لاتینی ، اِ) قسمی ارابه ٔ چهاراسبه ٔ رومیان قدیم که فاتحان را بر آن می نشاندند و به روم درمی آوردند و این ارابه چهار اسب پهلو به پهلو بسته ٔ سپید داشت . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
دکه
لغتنامه دهخدا
دکه . [ دَک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ) بز کوهی ، و عوام آنرا تکه خوانند. (از برهان ). و رجوع به تکه شود. || به هندی پهلو بر پهلو و دوش بر دوش زدن . (برهان ).
-
رثید
لغتنامه دهخدا
رثید. [ رَ ] (ع ص ) بمعنی مرثود است . (منتهی الارب ). کالای برهم نهاده . (از مهذب الاسماء)(از اقرب الموارد). متاع برهم نهاده . (آنندراج ). متاع برهم نهاده و پهلو به پهلو نهاده . (ناظم الاطباء).