کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهلوان حاجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پهلوان پنبه
لغتنامه دهخدا
پهلوان پنبه . [ پ َ ل َ / ل ِ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مسخره ای که تمام تن خود را به پنبه گیردو او با حلاجی که کمان در دست دارد برقص آیند و حلاج در میان رقص کم کم پهلوان را با زدن کمان عور و برهنه کند یعنی تمام پنبه های تن او را بر باد دهد و در ا...
-
پهلوان پور
لغتنامه دهخدا
پهلوان پور. [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) پسر پهلوان .
-
پهلوان زاده
لغتنامه دهخدا
پهلوان زاده . [ پ َ ل َ / ل ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زاده ٔ پهلوان . فرزند پهلوان . از نسل پهلوان : نگهبان برو کرد پس چند مردگو پهلوان زاده با داغ و درد. دقیقی .چنان پهلوان زاده ٔ بی گناه ندانست رنگ سپید از سیاه . فردوسی .که ای پهلوان زاده ٔ پرهنرز گرد...
-
حسین پهلوان
لغتنامه دهخدا
حسین پهلوان . [ ح ُ س َ ن ِپ َ ل َ ] (اِخ ) دیوانه ، شاعر عصر علیشیر است و احوال او را در مجالس النفائس ص 52 و 225 یاد کرده است .
-
جهان پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹جهانپهلو› jahānpahle(a)vān پهلوان بزرگی که از تمام پهلوانان جهان دلیرتر و پرزورتر باشد.
-
پهلوان پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] pahle(a)vānpambe کسی که اندام درشت، شانههای پهن، و بازوان ستبر دارد اما ترسو و کمزور است و بهدروغ ادعای دلیری و پهلوانی میکند؛ پهلوان دروغی.
-
سپه پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) [قدیمی] sepahpahle(a)vān پهلوان سپاه؛ سپهسالار.
-
پهلوان داستان
دیکشنری فارسی به عربی
بطل
-
پهلوان پنبه
دیکشنری فارسی به عربی
شجاعة , شرس
-
پهلوان کچل
دیکشنری فارسی به عربی
لکمة
-
پهلوان پنبه
لهجه و گویش تهرانی
به ظاهر قوی
-
پهلوان کچل
لهجه و گویش تهرانی
پهلوانهایی که بالای سر خود را می تراشیدند
-
دره ده پهلوان
لغتنامه دهخدا
دره ده پهلوان . [ دَرْ رَ دِ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایتوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 13هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 4هزارگزی شمال راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه ، با 350 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . ساکنین آن از...
-
محمد جهان پهلوان
لغتنامه دهخدا
محمد جهان پهلوان . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ج َ پ َ ل َ ] (اِخ ) ابن ایلدگز،دومین از اتابکان آذربایجان (568 - 581 هَ . ق .).
-
پهلوان ابوبکر دیوانه
لغتنامه دهخدا
پهلوان ابوبکر دیوانه . [ پ َ ل َ اَ ب َ رِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به کتاب جهانگشای جوینی ج 1 ص 124 و 126 و 132 شود.