کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهریخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهریخته
لغتنامه دهخدا
پهریخته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پرهیخته . مؤدب . فرهخته : هفت مرد بودند... بغایت عظیم پهریخته بودند. (مقدمه ٔ ارداویرافنامه ترجمه ٔ قدیم چ معین در کتاب یادنامه ٔ پورداود ص 208). رجوع به پرهیخته شود.
-
جستوجو در متن
-
منشن
لغتنامه دهخدا
منشن . [ م َ ن ِ ] (اِ) به معنی منش است که به معنی خوی و طبیعت باشد. (برهان ). مزید علیه منش بر قیاس گزارشن و پاداشن . (آنندراج ). خوی و سرشت و منش و طبیعت و مزاج . (ناظم الاطباء). || همت و کرم . (برهان ). همت و کرم و جوانمردی . || وقار و گرانی و شکو...
-
ارداویراف
لغتنامه دهخدا
ارداویراف . [ اَ ] (اِخ ) (ویراف مقدس ) نام یکی از موبدان که به عقیده ٔ پارسیان صاحب معراج بوده و ارداویرافنامه معراج نامه ٔ اوست . برخی از مستشرقین مانند بارتِلِمی و وِست به پیروی از روایات زرتشتی این نام را ارتاویراف و ارداویراف و گاه جزء دوم را وی...