کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنیرمایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پنیرمایه
/panirmāye/
معنی
مایهای که برای تهیه کردن پنیر از معدۀ پستانداران جوانی که هنوز شیر میخورند یا داروهای دیگر درست میکنند. Δ چوپانان پستاندار نوزادی که هنوز علف نخورده را میکُشند و شکمبهاش را درمیآورند و مقداری شیر در آن میریزند و آویزان میکنند تا خشک شود. بعد مقدار کمی از آن را در کیسۀ کوچکی میکنند و نگاه میدارند. هروقت بخواهند پنیر درست کنند آن کیسه را در ظرف شیرِ گرمکرده فرومیبرند و شیری را که به خود جذب میکند فشار میدهند که در ظرف بریزد و مخلوط شود پس از چند ساعت آن شیر تبدیل به پنیر میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
rennet
پنیرمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] عصارهای حاوی زیمایۀ رنین که از شیردان نشخوارکنندگان در دورۀ شیرخوارگی استخراج میشود و در پنیرسازی برای منعقد کردن شیر به کار میرود
-
پنیرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) panirmāye مایهای که برای تهیه کردن پنیر از معدۀ پستانداران جوانی که هنوز شیر میخورند یا داروهای دیگر درست میکنند. Δ چوپانان پستاندار نوزادی که هنوز علف نخورده را میکُشند و شکمبهاش را درمیآورند و مقداری شیر در آن میریزند و آویزان می...
-
واژههای مشابه
-
calf rennet
پنیرمایۀ گوساله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مواد استخراجشده از شیردان گوساله که در پنیرسازی از آنها برای تولید دلمۀ شیر استفاده میکنند
-
واژههای همآوا
-
پنیر مایه
لغتنامه دهخدا
پنیر مایه . [ پ َ ی َ / ی ِ ](اِ مرکب ) چیزی است در شیردان بره و بزیچه ٔ نوزاد و امثال آن پیش از آنکه جزشیر خورده نباشد و آن را برای کلچانیدن شیر بکار برند تا پنیر شود و در بعض لغت نامه ها آمده است : چیزی است زردرنگ که از شکم برّه و بزغاله ٔ شیرخواره...
-
جستوجو در متن
-
انفحه
واژهنامه آزاد
اِنفَحَه؛ پنیرمایه، شیردان.
-
rennetability
دَلَمهپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] میزان دَلَمه شدن شیر تحت تأثیر پنیرمایه
-
casein curd
دَلَمۀ کازئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ژل حاصل از دَلَمه شدن شیر تحت تأثیر اسید یا پنیرمایه
-
اسقوریدوس
لغتنامه دهخدا
اسقوریدوس . [ ] (معرب ، اِ) پنیرمایه است . (فهرست مخزن الادویة).
-
curd
دَلَمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخشی از پروتئینهای شیر که با افزودن پنیرمایه یا زیمایههای مشابه منعقد شده باشد
-
شیرمایه
لغتنامه دهخدا
شیرمایه . [ مای َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) پنیرمایه . جلبة. (منتهی الارب ).
-
دلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dalame ۱. شیری که به آن پنیرمایه زده باشند و اندکی سفت شده باشد.۲. شیر بریده که در دستمال ریخته و آب آن را گرفته باشند.
-
انفحة
لغتنامه دهخدا
انفحة. [ اِ ف َ ح َ / اِ ف َح ْح َ / اِ ف ِ ح َ ] (ع اِ) چیزی است زردرنگ که از شکم بره و بزغاله ٔ شیرخواره برآید و آن را بر پاره ٔ پشم بردارند پس ستبر و خشک گردد و بگفته ٔ اصمعی و ابوزیدشکنبه ٔ بره و بزغاله را گویند که هنوز علف نخورده باشد. (از منتهی...