کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پنگان
/pa(e)ngān/
معنی
۱. پیالۀ مسی که ته آن سوراخ دارد و دهقانان سابقاً موقعی که میخواستند آب قنات یا رودخانه را میان خود تقسیم کنند آن را مقیاس قرار میدادند به این طریق که پنگان را میان تغاری پر از آب میگذاشتند تا کمکم پر شود و مدتی را که پنگان پر آب میشد یکپنگان میگفتند.
۲. ساعت آبی که در قدیم با آن ساعتهای شب و روز را معین میکردند: ◻︎ در جهانی چه بایدت بودن / که به پنگان توانش پیمودن (سنائی: ۱۴۷).
۳. کاسه؛ طاس؛ پیاله: ◻︎ این چه خیمهست این که گویی پرگهر دریاستی / یا هزاران شمع در پنگان از میناستی (ناصرخسرو: ۲۲۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cup, socket
-
جستوجوی دقیق
-
cyathium
پنگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] گلآذینی با گلهای کوچک و تکجنسی با گریبانی (involucre) که با غدد شهدی یا گلبرگی (petaloid glands) احاطه شده و کل گلآذین به یک گل شبیه است
-
پنگان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ معر. ] (اِ.) کاسه ای مسی که ته آن سوراخ داشت و دهقانان در گذشته از آن برای تعیین مدت زمان استفاده از آب چشمه یا قنات استفاده می کردند. به این طریق که این کاسه را روی ظرفی از آب قرار می دادند، مدت زمان پر شدن این کاسه ، فرصت استفاده هر دهقان از...
-
پنگان
لغتنامه دهخدا
پنگان . [ پ َ ] (اِ) طاسی باشد از مس و امثال آن که در بن آن سوراخ تنگی کنند بقدر زمانی معین یعنی چون آن طاس را بر روی آب ایستاده نهند بقدر آن زمان معین پر شود و به ته آب نشیند و بیشتر آب یاران و مزارعان دارند چه آن را در تقسیم در میان تغار آبی نهند ب...
-
پنگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنگان، بنکام، فنجان› [قدیمی] pa(e)ngān ۱. پیالۀ مسی که ته آن سوراخ دارد و دهقانان سابقاً موقعی که میخواستند آب قنات یا رودخانه را میان خود تقسیم کنند آن را مقیاس قرار میدادند به این طریق که پنگان را میان تغاری پر از آب میگذاشتند تا کمکم پر...
-
واژههای مشابه
-
پیروزه پنگان
لغتنامه دهخدا
پیروزه پنگان . [ زَ / زِ پ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است .
-
فیروزه پنگان
لغتنامه دهخدا
فیروزه پنگان . [ زَ / زِ پ َ ] (اِ مرکب ) پیروزه پنگان . (فرهنگ فارسی معین ). فنجان پیروزه ای رنگ . || مجازاً، آسمان . رجوع به پیروزه و ترکیبات آن شود.
-
نیلی پنگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیروزهپنگان› [قدیمی، مجاز] nilipengān آسمان.
-
طاس و پنگان
لغتنامه دهخدا
طاس و پنگان . [ س ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طاس ساعت . رجوع به طاس ساعت و پنگان شود.
-
جستوجو در متن
-
پنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] peng = پنگان
-
سرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرجه› [قدیمی] sarče = پنگان
-
pangane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنگان
-
جاویدی
لغتنامه دهخدا
جاویدی . (ص نسبی ) همیشگی . دائمی . ابدی : ازین پنگان برون نورست و نعمتهای جاویدی همه تنگی و تاریکی است اندر زیر این پنگان .ناصرخسرو.
-
فنجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: پنگان] fenjān ۱. ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه میخورند.۲. = پنگان