کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنبه زار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پنبه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pambekāri شغل و عمل کشاورزی که پنبه میکارد؛ زراعت پنبه.
-
پنبه وز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pambevaz = پنبهزن
-
پهلوان پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] pahle(a)vānpambe کسی که اندام درشت، شانههای پهن، و بازوان ستبر دارد اما ترسو و کمزور است و بهدروغ ادعای دلیری و پهلوانی میکند؛ پهلوان دروغی.
-
چوب پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubpambe نوعی چوب بسیارسبک و انعطافپذیر که از پوست بعضی درختان به اندازههای مختلف میسازند و برای بستن سر بطری و ساختن برخی چیزهای دیگر به کار میرود.
-
ذی پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹زیپنبه› [قدیمی] zipambe ۱. کلمهای که در موقع نوعی رقص و نشاط یا در حال مسخره کردن کسی بر زبان میآورند.۲. (اسم، صفت) کسی که نقش پهلوانپنبه را بازی کند.۳. (اسم، صفت) کسی که هنگام پنبه زدن حلاج به آهنگ کمان او برقصد و دیگرا...
-
چوب پنبه
دیکشنری فارسی به عربی
سدادة , فلينة
-
پنبه نسوز
دیکشنری فارسی به عربی
اسبستوس
-
پنبه کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
اسبستوس
-
پهلوان پنبه
دیکشنری فارسی به عربی
شجاعة , شرس
-
آب پنبه
لهجه و گویش تهرانی
آب را با پنبه جهت صیقل کردن روی گچ میکشند
-
گیس پنبه
لهجه و گویش تهرانی
پیر
-
مث پنبه
لهجه و گویش تهرانی
نرم و سفید
-
پنبه زن
لهجه و گویش تهرانی
حلاج
-
پنبه کهنه
لهجه و گویش تهرانی
خوابیده وتنبل
-
پهلوان پنبه
لهجه و گویش تهرانی
به ظاهر قوی