کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پناهجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پناهجو
واژهنامه آزاد
موجودی که جویای پناه بردن به کسی و مکانی باشد. تشکیل شده از پناه آورنده و جوینده
-
واژههای همآوا
-
پناه جو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِفا.) آن که خواستار پناهندگی به یک کشور بیگانه است .
-
جستوجو در متن
-
زینهاری
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، پناهخواه، متوسل، ملتجی
-
متحصن
واژگان مترادف و متضاد
بستنشین، پناهجو، پناهنده
-
مستجیر
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، زنهارخواه ≠ زنهارده
-
مستعصم
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، پناهخواه، متوسل، ملتجی
-
ملتجی
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، پناهنده، زینهاری
-
پناهنده
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، زنهاری، زینهاری، متحصن، ملتجی