کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پل جوی انجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پل جوی انجیر
لغتنامه دهخدا
پل جوی انجیر. [ پ ُ ل ِ اَ ] (اِخ ) پل انجیر. پلی است در هرات . (تاریخ هرات سیف هروی ص 302 و 522 و 713).
-
واژههای مشابه
-
پُل
لهجه و گویش گنابادی
pol در گویش گنابادی یعنی پول ، سرمایه ، نقدینگی ، درامد ، راه چوبی با آجری و بتونی که بر روی رودخانه برای عبور میسازند.
-
پَلِ
لهجه و گویش گنابادی
pale در گویش گنابادی یعنی یکی از دو جفت ، تک کفش
-
پِل
لهجه و گویش بختیاری
pel گاو نر جوانى که براى جفتگیرى از آن استفاده شود.
-
پَل
لهجه و گویش تهرانی
برآمدگی خاکی بین دو باغچه ، پشته # کوز
-
گوشه پل
لغتنامه دهخدا
گوشه پل . [ ش ِ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 12هزارگزی شمال باختری دورود به بروجرد. جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 247 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فره...
-
گالش پل
لغتنامه دهخدا
گالش پل . [ ل ِ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 13هزارگزی شمال باختری آمل کنار شوسه ٔ آمل به محمودآباد دشت ،هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی است ، دارای 350 تن سکنه . زبان آنان مازندرانی و فارسی است . آب آن از رو...
-
کای پل
لغتنامه دهخدا
کای پل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قنابری است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
bridge railing
نردۀ پل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حفاظی طولی برای جلوگیری از سقوط وسایل نقلیه از روی پل
-
ساری پل
لغتنامه دهخدا
ساری پل . [ پ ُ ] (اِخ ) موضعی است در جوزجان ، نزدیک به شبورقان ، و در قسمت علیای رودخانه ٔ شبورقان ، و گویا شهر قدیم انبار در محل آن قرار داشته است . (از ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی ص 452).
-
bridge 1
پُل 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی دندانوارۀ ثابت که با اتصال به دندانها یا کاشتینههای دندانی (dental implants) مجاور، جانشین دندانهای ازدسترفته میشود متـ . دندانوارۀ تکهای ثابت fixed partial denture
-
sound post
پُل 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قطعهای چوبی در برخی از زهصداها که برای انتقال ارتعاش و گاه خنثی کردن فشار زهها به صفحۀ صوتی، بین صفحۀ صوتی و صفحۀ زیرین جعبۀ صوتی قرار میگیرد
-
gangway 1
پل تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تخته یا سازهای فلزی یا چوبی که بهصورت پلی بین عرشۀ کشتی و اسکله یا بین دو کشتی قرار میگیرد و ازطریق آن تردد کارکنان کشتی میسر میشود
-
capacitance bridge
پل خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پلی الکتریکی برای اندازهگیری ظرفیت مجهول با مقایسه با خازنی معلوم