کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلیسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلیسه
/pelise/
معنی
۱. نوعی چین در لباس که بهصورت هماندازه و پشت سر هم قرار گرفته است.
۲. لباسی که این نوع چین را داشته باشد: دامن پلیسه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
burr, fold, pleat, shirring
-
جستوجوی دقیق
-
flash 1, fin
پلیسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] زائدههای مسطح و نازک در سطح جدایش قالب یا سطح جدایش ماهیچه
-
پلیسه
فرهنگ فارسی معین
(پِ س ِ) [ فر. ] (ص .) چین دار، بانورد.
-
پلیسه
لغتنامه دهخدا
پلیسه . [ پْلی / پ ِ س ِ ] (فرانسوی ، ص ) جامه یا خیاطت بانورد یعنی چین دار.
-
پلیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plissé] pelise ۱. نوعی چین در لباس که بهصورت هماندازه و پشت سر هم قرار گرفته است.۲. لباسی که این نوع چین را داشته باشد: دامن پلیسه.
-
واژههای مشابه
-
rail shear
پلیسهبُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری موتوری برای برداشتن زائدههای فلزی ناشی از جوشکاری ریل در محل درز ریل
-
جستوجو در متن
-
تیز و تُند
فرهنگ گنجواژه
سریع،خشتی که زوایای آن صاف و بدون پلیسه است.
-
fettling
ریختهپیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] بریدن و جدا کردن راهگاه و زواید فلزی و پلیسهها از قطعات ریختگی
-
کاظم آباد
لغتنامه دهخدا
کاظم آباد. [ ظِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 40هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو بلبله به خاک پلیسه . دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).