کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلگان
/pellegān/
معنی
= پلکان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلگان
لغتنامه دهخدا
پلگان . [ پ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) پلکان . نردبان و زینه ٔ چوبین . (چراغ هدایت از غیاث اللغات ). در فارسی معمول امروزی این کلمه فقط با کاف تازی است و صورت متن ثقیل است .
-
پلگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pellegān = پلکان
-
جستوجو در متن
-
صحرای شاه حسین
لغتنامه دهخدا
صحرای شاه حسین . [ ص َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) دشت همواری است از دهانه ٔ نهر توسکارود در حدود یک میلی زاغ مرز و 8 میلی پلگان . (سفرنامه ٔ رابینو ص 60).
-
پلکان
لغتنامه دهخدا
پلکان . [ پ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) پله های متوالی از پائین به بالا ساخته و آن جمع پله است . نردبان و زینه پایه . (آنندراج ). مَرقات . رجوع به پله و پلگان شود : نهد چو خرمی فصل را بطاق بلندز پلکان چنار است نردبان بهار.ملاطغرا (از آنندراج ).