کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلژی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلژی
/polži/
معنی
= پلچی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلژی
لغتنامه دهخدا
پلژی . [ پ ُ ] (اِ) پلچی . (محمودبن عمر ربنجنی ).
-
پلژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] polži = پلچی
-
واژههای مشابه
-
پلژی فروش
لغتنامه دهخدا
پلژی فروش . [ پ ُ ف ُ ] (نف مرکب ) پلچی فروش . بلژی فروش . صیدلانی . صیدنانی . یعنی پیله ور. (مهذب الاسماء). خراز. خرزی . خرازی . مهره فروش .
-
جستوجو در متن
-
hemiplegia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همی پلژی
-
پلچی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِ.) = پلژی : خرمهره ، خرز.
-
پلچی
لغتنامه دهخدا
پلچی . [ پ ُ ] (اِ) خرمهره را گویند... (برهان قاطع). پُلژی . (مهذب الاسماء). خرز.
-
پیله ور
لغتنامه دهخدا
پیله ور. [ ل َ / ل ِ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پیلور. شخصی که داروو اجناس عطاری و سوزن و ابریشم و مهره و امثال آن بخانه ها گرداند و فروشد. (برهان ). دارو فروش . (آنندراج ). صیدنانی . (تفلیسی ) (مهذب الاسماء). خرده فروش . دوره گرد در ده ها. پلژی فروش ....