کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلچی
/polči/
معنی
خرمهره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلچی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِ.) = پلژی : خرمهره ، خرز.
-
پلچی
لغتنامه دهخدا
پلچی . [ پ ُ ] (اِ) خرمهره را گویند... (برهان قاطع). پُلژی . (مهذب الاسماء). خرز.
-
پلچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پلژی، بلکی› [قدیمی] polči خرمهره.
-
پلچی
واژهنامه آزاد
پیاله کوچک،کاسه کوچک
-
واژههای مشابه
-
پلچی فروش
لغتنامه دهخدا
پلچی فروش . [ پ ُ ف ُ ] (نف مرکب ) خرمهره فروش را گویند. (برهان قاطع). خرّاز. خرزی . خرّازی . مهره فروش : بر سر بازار دانش چون نهد دکان که هست رونق پلچی فروشان بیشتر از جوهری . ابن یمین .من گرفتم عطاردی بخردکو هنررا کسی که مشتری است چون به نزدیک اهل ...
-
پلچی فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] polčiforuš آنکه خرمهره میفروشد؛ خرمهرهفروش: ◻︎ چون به نزدیک اهل عصر کنون / مرد پلچیفروش جوهری است (ابنیمین: لغتنامه: پلچیفروش).
-
جستوجو در متن
-
پلژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] polži = پلچی
-
بلژی
لغتنامه دهخدا
بلژی . [ ب ُ ] (اِ) پلچی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- بلژی فروش ؛ پلچی فروش . صیدلانی . صیدنانی . (از مهذب الاسماء).
-
پلژی
لغتنامه دهخدا
پلژی . [ پ ُ ] (اِ) پلچی . (محمودبن عمر ربنجنی ).
-
پلکی فروش
لغتنامه دهخدا
پلکی فروش . [ پ ُ ف ُ ] (نف مرکب ) مهره فروش . خرّاز. رجوع به پلچی فروش شود.
-
پلژی فروش
لغتنامه دهخدا
پلژی فروش . [ پ ُ ف ُ ] (نف مرکب ) پلچی فروش . بلژی فروش . صیدلانی . صیدنانی . یعنی پیله ور. (مهذب الاسماء). خراز. خرزی . خرازی . مهره فروش .
-
خرزی
لغتنامه دهخدا
خرزی . [ خ َ ] (ص نسبی ، اِ) خرده فروش . (برهان قاطع). خراز. (از ناظم الاطباء). پلچی فروش . (یادداشت بخط مؤلف ) : خزمک . مهره ای بوده که کودکان را ازبهر چشم بد بندند و خرزیان فروشند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
-
چی
لغتنامه دهخدا
چی . (ترکی ، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد و گویا همان است که ما در گوانجی و میانجی داریم و ترکان نیز از ما گرفته اند چه علاوه بر دو شاهد گوانجی و میانجی در زبان ا...