کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلهسپر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ َ ل ْ / ل ِ ] (اِ) بمعنی درجه و مرتبه باشد. (برهان ). || هر مرتبه و پایه از نردبان را گویند و به این معنی با ثانی مخفف هم درست است .(برهان قاطع). || ترازو (؟). (غیاث اللغات ). || کفه . کپه . کپه ٔ ترازو : کار بی دانش مکن چون خرمَنِه در تراز...
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ َ ل َ ] (اِ) صورتی از پهل (پهلوی ). رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2184 شود.
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) نام درختی است خودرو که برگش به پنجه ٔ آدمی و گلش به ناخن شیر ماند و بیخ گل سیاه و برگ آن نارنجی میشود و در جنگلهای هندوستان بسیار است . (برهان قاطع بکسر پی هم آمده است ). دهاک . (غیاث اللغات ). درختی خورد (خودرو؟) که در ج...
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مهمل پول ُ در ترکیب . پول ُ و پله ، از اتباع است بمعنی نقد و جنس پیدا و پنهان . (آنندراج ). پول مول . رجوع به پول و پله در جای خود شود.
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (ص ) سست . نیمه حال .- پَله مُرده ؛ زنبورِ از سرما فسرده .و رجوع به پلمرده شود.
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) ابریشم بود و آنچه کرم ابریشم بر خود تنیده باشد. (برهان قاطع). پیله || پلک چشم . (سروری ). || درخت بیدی که برگش پنجه راماند و بعضی گویند درخت بیدمشکی است که بیدمشک آن پنجه دار است . (برهان قاطع و مولف برهان شبیه این معانی ...
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) کفّه ٔ ترازو را گویند. || هر مرتبه و پایه از نردبان باشد، وبه این وزن و به این معنی بجای حرف اول تای قرشت نیز بنظر آمده است . (برهان قاطع). رجوع به پلّه شود.
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ ِ ل ِ ] (اِخ ) پلئوس . پسر اِآک پادشاه داستانی ایولخس شوی تتیس و پدر آشیل (اخیلوس ). در قاموس الاعلام ترکی (ماده ٔ پلیوس ) آمده است : پلیوس . نام پدر آشیل (اخیلوس ) پهلوان مشهور است که در محاصره ٔ تروا شرکت جست . اصلاً پسر ایاک پادشاه اگینه...
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) کفه . کپه . (نصاب ). کپه ٔ ترازو. کفه ٔ ترازو : ز بس برسختن زرّش بجای مادحان هزمان ز ناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله . فرخی (دیوان ص 350). ترازو را همه رشته گسسته دو پله مانده و شاهین شکسته . فخرالدین اسعد (ویس و رام...
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) (کوه ...) قله ٔ آتش فشانی به ارتفاع 1330 گز مارتینیک که در آتش فشان سال 1902م . شهر سن پیر را ویران کرد.
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [پ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) الک دُلک . رجوع به الک دولک شود.
-
پله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فله› [قدیمی] pale = آغوز
-
پله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pale بضاعت کم؛ سرمایۀ اندک: پولوپله. ◻︎ بر «پلهٴ» پیرزنان ره مزن / شرم بدار از پلهٴ پیرزن (نظامی۱: ۴۸).
-
پله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pale موی سر: ◻︎ بر پلهٴ پیرزنان ره مزن / شرم بدار از «پلهٴ» پیرزن (نظامی۱: ۴۸).
-
پله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ پیله] [قدیمی] pele پردۀ کرم ابریشم.