کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلنگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلنگر
لغتنامه دهخدا
پلنگر. [ پ ِ / پ َ ل َ گ َ ] (اِخ ) نام پادشاه زاده ٔ زنگیان که در میدان بدست اسکندر کشته شد. (برهان قاطع). پادشاه زنگبار در جنگ با اسکندر : پلنگر که او بود سالار زنگ بترسید کآمد ز دریا نهنگ .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
لنگر فروبردن
لغتنامه دهخدا
لنگر فروبردن . [ ل َ گ َ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) لنگر انداختن . || عمیق شدن : نیامد پلنگر که پژمرده بودبه اندیشه لنگر فروبرده بود.نظامی .
-
زراچه
لغتنامه دهخدا
زراچه . [ زَچ َ / چ ِ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان زنگبار است که بهمراهی پلنگر پادشاه زاده ٔ زنگیان بجنگ اسکندر آمده بود و در روز اول هفتاد کس را بقتل آورد و آخرالامر سکندر خود بمیدان او رفت و بیک ضربت عمود کار او را ساخت . زراجه . (برهان ) (از شرفنا...