کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
پِلِتْ
لهجه و گویش گنابادی
pelet در گویش گنابادی یعنی محتویات ، آنچه درون چیزی است ، داشته ها ، این واژه معمولا به صورت مکمل واژه خلط و پلت به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
pelting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلت کردن، عصبانی
-
platform rocker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راک پلت فرم
-
political platform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلت فرم سیاسی
-
drilling platform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلت فرم حفاری
-
weapons platform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلت فرم سلاح
-
بلس
لغتنامه دهخدا
بلس . [ ب َ ل َ ] (اِ) پلت ، که گیاهی است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پلت شود.
-
space platform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلت فرم فضا، پایگاه فضایی، ایستگاه فضایی
-
خِلِطْ
لهجه و گویش گنابادی
khelet در گویش گنابادی یعنی کیسه ، کیسه گونی ، این واژه معمولا همراه با واژه پِلِت بکار میرود.
-
خلط
واژهنامه آزاد
خِلِطْ:(khelet) در گویش گنابادی یعنی کیسه ، کیسه گونی ( این واژه معمولا همراه با واژه پِلِت بکار میرود)
-
گندلاش
لغتنامه دهخدا
گندلاش . [ گ َ ] (اِ مرکب ) نوعی از رستنی است که بوی ناخوش دارد. (آنندراج ).آن را در گیلان پلت ، بلس و وسیاه پلت ، در کوهپایه ٔ گیلان پلاس ، در آستارا گندلاش ، در طوالش بستام ، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی کریم ساعی ج...
-
کرب
لغتنامه دهخدا
کرب . [ ک َ ] (اِ) یکی از گونه های درخت افرا که در جنگلهای شمال ایران فراوان است و جزو درختان نواحی مرتفع جنگلهاست . کرف . کرکو. تلین . ککم . کیکم . چیت . که پلت . افرای صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بسکام
لغتنامه دهخدا
بسکام . [ ب ُ] (اِ) بسکم . بستام . نام درخت افرا در لهجه ٔ طوالش . رجوع به جنگل شناسی ساعی چ 1327 هَ . ش . دانشگاه طهران ج 1 ص 206 و پلت شود.
-
بسکم
لغتنامه دهخدا
بسکم . [ ب ُ ک ُ ] (اِ) بسکام . بستام . نام درخت افرا در لهجه ٔ طوالش . رجوع به پَلَت و جنگل شناسی ساعی چ 1337 هَ . ش . دانشگاه طهران ج 1 ص 206 شود.