کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلا تین یا طلا ی سفید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلا تین یا طلا ی سفید
دیکشنری فارسی به عربی
بلاتين
-
واژههای مشابه
-
پِلا
لهجه و گویش گنابادی
pela در گویش گنابادی یعنی گسترده ، پهن ، وسعت
-
پَلا
لهجه و گویش بختیاری
pa:lâ نوعى کفش.
-
پلا ستیک
دیکشنری فارسی به عربی
بلاستيک
-
پخش و پلا
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ پَ) (ص مر.) 1 - تار و مار، پراکنده . 2 - پرت و پلا.
-
پرت و پلا
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ پَ) (ص مر.) 1 - پراکنده ، پخش و پلا. 2 - بیهوده ، چرند و پرند.
-
پرت و پلا شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) پراکنده شدن ، متفرق شدن .
-
پرت و پلا گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ تَ) (مص ل .) سخن بیهوده گفتن .
-
پخش و پلا
لغتنامه دهخدا
پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع . تار و مار. ترت و پَرت . تَرت و مَرت . تند و خند. پَرت و پلا.- پخش و پلا کردن ؛ پراکندن . متفرق ساختن .
-
پرت و پلا
لغتنامه دهخدا
پرت و پلا. [ پ َ ت ُ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ، از اتباع ) تَرت و پَرت . تندوخند. تارومار. پخش و پلا. تَرت و مَرت . پراکنده . || چرندپرند. هذیان . سخنان نا به وجه .- پرت و پلا شدن ؛ متفرق شدن . پراکنده شدن .- پرت و پلا کردن ؛ متفرق کردن . پراکنده کر...
-
پلا سیده شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اذبل
-
ماده پلا ستیکی
دیکشنری فارسی به عربی
بلاستيک
-
پَرت و پَلا
لهجه و گویش تهرانی
متفرقه،پراکنده، حرف مفت،بدور از واقعیت
-
پرت و پلا گفتن
لهجه و گویش تهرانی
یاوه و سخن بیهوده گفتن است