کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلاکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلاکت
/pelāket/
معنی
سلولهای قرصی شکل خون که در مغز استخوان ساخته میشوند و مادهای به نام ترومبوکیناز ترشح میکنند که در انعقاد خون مؤثر است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلاکت
فرهنگ فارسی معین
(پِ کِ) [ فر. ] (اِ.) سلول خونی بدون هسته ، گردة خون .
-
پلاکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plaquette] (زیستشناسی) pelāket سلولهای قرصی شکل خون که در مغز استخوان ساخته میشوند و مادهای به نام ترومبوکیناز ترشح میکنند که در انعقاد خون مؤثر است.
-
جستوجو در متن
-
placula
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاکت
-
plateletpheresis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاکت پوسیدگی
-
blood platelet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاکت خون
-
platelet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاکت، صفحه کوچک، گرده خون
-
فیبرینوژن
لغتنامه دهخدا
فیبرینوژن . [ ن ُ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) ماده ٔ آلبومینوئیدی مترشح از کبد که یکی از عوامل انعقاد خون است و جزو آنزیم های منعقدکننده ٔ خون به شمار میرود درموقع انعقاد خون فیبرینوژن موجود در خون بر اثر آنزیم دیگری موسوم به ترومبین تبدیل به...
-
ویتامین
لغتنامه دهخدا
ویتامین . (فرانسوی ، اِ) (از: ویتا، زندگی ، لاتینی + مین = منبع، فرانسوی ) (اصطلاح پزشکی ) ماده ای که به مقدار بسیار کم وجودش برای رشدونمو و نگهداری و اعمال و اعضای بدن ضروری است و فقدانش موجب بروز اختلالات مخصوص می گردد. چون بدن قادر به تهیه و ساختن...
-
خون
لغتنامه دهخدا
خون . (اِ) مایعی است سرخ رنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است بنزدقدما. (یادداشت مؤلف ). دم . (از برهان قاطع). ماده ای قرمزرنگ و سیال که در رگهای بدن (وریدها + شریانها) جریان دارد و مرکب است از دو قسمت : 1 - سلولهای کوچکی بنام «گلبول قرمز...